Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bus bar line |
سیم هدایت |
|
|
Search result with all words |
|
management |
هدایت یا سازماندهی |
managements |
هدایت یا سازماندهی |
template |
ریل هدایت |
templates |
ریل هدایت |
leading |
هدایت |
program |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
programs |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
programs |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
director |
هدایت کننده |
director |
برج هدایت تیر |
director |
هدایت کننده اتش |
director |
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک |
directors |
هدایت کننده |
directors |
برج هدایت تیر |
directors |
هدایت کننده اتش |
directors |
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک |
plotter |
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند |
plotters |
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند |
lead |
هدایت |
lead |
راهنمایی کردن هدایت کردن |
lead |
هدایت کردن بست اتصال |
lead |
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر |
lead |
سیر هدایت الکتریکی |
leads |
هدایت |
leads |
راهنمایی کردن هدایت کردن |
leads |
هدایت کردن بست اتصال |
leads |
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر |
leads |
سیر هدایت الکتریکی |
language |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
languages |
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود |
statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
statement |
1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند |
statement |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
statements |
1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند |
statements |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
direct |
اداره کردن هدایت کردن |
direct |
هدایت کردن |
directed |
اداره کردن هدایت کردن |
directed |
هدایت کردن |
directs |
اداره کردن هدایت کردن |
directs |
هدایت کردن |
sprint |
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی |
sprinted |
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی |
sprints |
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی |
superconductivity |
فوق هدایت |
superconductivity |
قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد |
guidance |
هدایت |
guidance |
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت |
guidance |
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت |
guide |
هدایت کردن |
guided |
هدایت کردن |
guides |
هدایت کردن |
jig |
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند |
jigs |
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند |
traffic |
تجارت هدایت شده |
trafficked |
تجارت هدایت شده |
trafficking |
تجارت هدایت شده |
traffics |
تجارت هدایت شده |
falcon |
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن |
falcons |
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن |
mace |
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود |
maces |
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود |
cruise missile |
موشک هدایت شونده کروز |
cruise missiles |
موشک هدایت شونده کروز |
direction |
هدایت |
direction |
هدایت رهبری |
direction |
مسیر هدایت کردن |
automation |
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار |
control |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
controlling |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
controls |
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک |
simulator |
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک . |
simulators |
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک . |
core |
بخش هدایت مرکز یک کابل |
cores |
بخش هدایت مرکز یک کابل |
coax |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coaxed |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coaxes |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coaxing |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
navigation |
هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما |
print |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
printed |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
prints |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
barrel |
وفیفه هدایت در یک ترمینال |
barrels |
وفیفه هدایت در یک ترمینال |
rudder |
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر |
rudders |
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر |
automatic pilot |
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما |
automatic pilots |
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما |
steer |
راهنمایی کردن هدایت کردن |
steer |
هدایت کردن راهنمایی کردن |
steered |
راهنمایی کردن هدایت کردن |
steered |
هدایت کردن راهنمایی کردن |
steers |
راهنمایی کردن هدایت کردن |
steers |
هدایت کردن راهنمایی کردن |
convey |
هدایت کردن |
conveyed |
هدایت کردن |
conveying |
هدایت کردن |
Other Matches |
|
fighter direction |
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو |
terminal guidance |
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه |
homing guidance |
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی |
beamrider |
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود |
inertial guidance |
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار |
stellar guidance |
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده |
conductance |
ضریب هدایت قدرت هدایت |
gyro pilot |
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو |
celestial guidance |
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی |
azimuth guidance |
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما |
steerage |
هدایت |
transduction |
هدایت |
conductance |
هدایت |
total conductivity |
هدایت کل |
navigators |
هدایت گر |
navigator |
هدایت گر |
conduction |
هدایت |
afferent conduction |
هدایت اورانی |
rede |
هدایت کردن |
electron conduction |
هدایت الکترون |
enlightened |
هدایت شده |
conduction |
هدایت گرم |
fire direction |
هدایت اتش |
conduction |
هدایت تنظیم |
image line |
هدایت تصویر |
electrical conductivity |
هدایت الکتریکی |
steerable |
هدایت کردنی |
hydraulic conductivity |
هدایت ابی |
stream line |
خط هدایت جریان |
electric conduction |
هدایت الکتریسیته |
navigating |
هدایت کردن |
afferent transmission |
هدایت اورانی |
heat conduction |
هدایت حرارتی |
steering |
هدایت کردن |
joysticks |
سکان هدایت |
navigated |
هدایت کردن |
conducted |
هدایت کردن |
navigate |
هدایت کردن |
cons |
هدایت کردن |
conning |
هدایت کردن |
conducting |
هدایت کردن |
conned |
هدایت کردن |
ionic conduction |
هدایت یونی |
conducts |
هدایت کردن |
con |
هدایت کردن |
navigates |
هدایت کردن |
heat conductivity |
هدایت حرارتی |
conduct |
هدایت کردن |
operating stand |
اطاق هدایت |
guide way |
مسیر هدایت |
conveys |
هدایت کردن |
admittance |
هدایت فاهری |
directing |
هدایت کردن |
joystick |
سکان هدایت |
leading line |
خط هدایت هواپیما |
leading marks |
نشانههای هدایت |
conductible |
قابل هدایت |
conductibility |
قابلیت هدایت |
conductance |
میزان هدایت |
conduct of fire |
هدایت تیراندازی |
convect |
هدایت کردن |
commutate |
هدایت وتغییر |
vee guideways |
مسیر هدایت "وی " |
conduction velocity |
سرعت هدایت |
conductive |
قابل هدایت |
conning tower |
برج هدایت |
conductivity |
ضریب هدایت |
conductivity |
قابلیت هدایت |
dirigible |
قابل هدایت |
canalization |
هدایت در مسیر |
undirected |
هدایت نشده |
avigation |
فن هدایت هواپیما |
ideal conductivity |
قابلیت هدایت ایده ال |
bell's bund |
دیوار هدایت کننده اب |
ballistic director |
هدایت کننده بالیستیکی |
dredging ladder |
هدایت کننده سطل |
current carring |
انتقال یا هدایت جریان |
directed net |
شبکه هدایت شده |
direction center |
مرکز هدایت عملیات |
directional |
وابسته به راهنمایی و هدایت |
heat conductivity |
قابلیت هدایت حرارت |
high conductivity |
قابلیت هدایت زیاد |
guideway |
شیار هدایت کننده |
hot blast main |
هدایت هوای دم داغ |
aircraft modification and control |
کنترل و هدایت هواپیما |
channelising island |
سکوی هدایت کننده |
conductibility |
ضریب هدایت مخصوص |
conduct grade |
درجه هدایت یک ماده |
fire direction center |
مرکز هدایت اتش |
conductance |
مقدار هدایت واقعی |
directing staff |
ستاد هدایت کننده |
fire direction net |
شبکه هدایت اتش |
guided missile |
موشک هدایت شونده |
guided missiles |
موشک هدایت شونده |
conducting staff |
ستاد هدایت کننده |
directed exercise |
تمرین هدایت شده |
diathermacy |
خاصیت هدایت گرما |
conductivity |
ضریب هدایت یا انتشار |
guded missile |
موشک هدایت شوند |
absolute joystick |
سکان هدایت مطلق |
fire control |
کنترل یا هدایت اتش |
conducted |
هدایت کردن بردن |
conduct |
هدایت کردن بردن |
magnetic permeance |
مقدار هدایت مغناطیسی |
steered wheel |
چرخ هدایت شده |
susceptance |
مقدار هدایت کور |
specific electrical conductivity |
هدایت الکتریکی مخصوص |
photoconductivity |
قابلیت هدایت نور |
vectored thrust |
تراست هدایت شونده |
vectored |
تراست هدایت شونده |
laser guidance |
سیستم هدایت لیزری |
increase in conductivity |
افزایش قابلیت هدایت |
conduction |
رسانش الکتریکی هدایت |
tactical control |
کنترل و هدایت تاکتیکی |
fire direction |
هدایت کردن اتش |
transverse conductance |
مقدار هدایت عرضی |
conducts |
هدایت کردن بردن |
input of current |
تغذیه و هدایت جریان |
conducting |
هدایت کردن بردن |
canalize |
هدایت اجباری منشعب کردن |
secondary cone |
برج هدایت یدکی ناو |
vectored attacks |
تک هدایت شده هواپیما به هدف |
to direct traffic through |
ترافیک را از طریق...هدایت کردن |
conductibility of heat |
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی |
cryogenic memory |
استفاده از خصوصیات هدایت مواد |
job stick |
سکان هدایت دسته فرمان |
directive planning |
برنامه ریزی هدایت شده |
airmanship |
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما |
debunks |
کسی را اگاه و هدایت کردن |
fire direction net |
شبکه مخابراتی هدایت اتش |
free rocket |
موشک غیر هدایت شونده |
meta director |
هدایت کننده به موقعیت متا |
guided weapon |
جنگ افزار هدایت شونده |
laser guidance |
هدایت لیزری بمب یا موشک |
input admittance of the tube |
مقدار هدایت اولیه لامپ |
insulator |
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند |
insulators |
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند |
high frequency conductivity |
قابلیت هدایت فرکانس بالا |
induced conductivity |
قابلیت هدایت القاء شده |
debunk |
کسی را اگاه و هدایت کردن |
debunked |
کسی را اگاه و هدایت کردن |
debunking |
کسی را اگاه و هدایت کردن |
ortho director |
هدایت کننده به موقعیت ارتو |
input admittance |
مقدار هدایت طاهری اولیه |
tail race |
کانال هدایت اب از توربین به خارج |
pgm |
نوعی موشک هدایت شونده |
para director |
هدایت کننده به موقعیت پارا |
aircraft guide |
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه |
turn off guidance |
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن |
inductivity |
ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی |
director sight |
زاویه یاب مخصوص هدایت تیر |
jump instruction |
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه |
landing beam |
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود |
plotting room |
مرکز هدایت اتش توپخانه ناو |
electronic navigation |
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی |
entac |
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی |
ortho para director |
هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا |
omnidirection range |
سیستم هدایت چند جهتی هواپیما |
nike ajax |
نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده |
beacons |
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما |
beacon |
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما |
air defense direction center |
مرکز هدایت اتش پدافند هوایی |
air facility |
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی |
air inst alations |
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی |
conductivity meter |
دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت |
conduction |
توانایی یک ماده برای هدایت جریان |
trimmest |
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار |
pseudopursuit navigation |
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف |
input conductance |
مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی |
homing station |
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما |
radio approach |
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم |
teleran |
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار |
trim |
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار |
trims |
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار |
guided missile cruiser |
زره شکن حامل موشک هدایت شونده |
pursuit navigation |
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف |
proportional navigating |
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده |
sparrows |
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده |
nike hercules |
موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده |
bull pup |
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین |
conductive |
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان |
diastereotopic group |
گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا |
active homing guidance |
هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی |
sparrow |
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده |
reconversion |
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی |
superfluid |
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده |
remotely piloted |
هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده |
momentary switch |
یچی که فقط در صورت انتخاب شدن هدایت میکند |
vector |
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند |
vectors |
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند |
pathfinder guidance |
هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب |
armstrong |
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده |
fix |
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد |
coupled mode |
روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی |
terrier |
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده |
fixes |
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد |
vectored interrupt |
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند |
interrupts |
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود |
interrupt |
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود |
transfers |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |