English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
clutter صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
cluttered صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
clutters صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
Other Matches
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
fazing درهم ریختن پریشان کردن
fazed درهم ریختن پریشان کردن
faze درهم ریختن پریشان کردن
fazes درهم ریختن پریشان کردن
pies چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
pie چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
mashed خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
pleach درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwine درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines درهم بافتن درهم بافته شدن
cluttered درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters درهم ریختگی درهم وبرهمی
phonemes صداهای ساده
primary vowel sounds صداهای اصلی
pure tones صداهای خالص
polyphony صداهای متعدد وگوناگون
in peal دارای صداهای موزون یامنظم
charivari صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
auscultator گوش کننده صداهای درونی بدن
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
scruffier ناهنجار
inurbane ناهنجار
incult ناهنجار
coarse fibred ناهنجار
incondite ناهنجار
roughest ناهنجار
rough ناهنجار
scruffiest ناهنجار
scruffy ناهنجار
abnormous ناهنجار
cacophonous ناهنجار
maladroit ناهنجار
abnormal ناهنجار
unrefined ناهنجار
uncouth ناهنجار
maladaptive ناهنجار
backhand ناهنجار
surly ناهنجار
nefarious ناهنجار
unnormalized ناهنجار
agrestic ناهنجار
inelegant ناهنجار
of a coarse fibre ناهنجار
backhands ناهنجار
gruff ناهنجار بدخلق
dissonant ناموزون ناهنجار
lumpy ناهنجار قلنبه
lumpiest ناهنجار قلنبه
malformed بدشکل ناهنجار
excrescences رویش ناهنجار
excrescence رویش ناهنجار
lumpier ناهنجار قلنبه
hetrogeneous ناهمگن ناهنجار
unkempt نامرتب ناهنجار
raucous زمخت ناهنجار
screak صدای ناهنجار
screeck صدای ناهنجار
maladdress رفتار ناهنجار
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
haggish بطور ناهنجار کریه
jars لرزیدن صدای ناهنجار
jarred لرزیدن صدای ناهنجار
jar لرزیدن صدای ناهنجار
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
timber صدای خشک ناهنجار
awkwardly بطور زشت یا ناهنجار
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
cacophony صدای ناهنجار و خشن بدصدایی
screech جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeching جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeches جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeched جیغ کشیدن صدای ناهنجار
ill favored زشت دارای صورت ناهنجار وزننده
shaggy درهم
unsettled درهم
drachmas درهم
drachma درهم
garbled درهم
the name of the unit of silver درهم
hash درهم
entangled درهم
drachm درهم
graded sand شن درهم
drachmae درهم
mixed درهم
uptight درهم
currency of early islam درهم
foul-up درهم گوریدگی
foul-ups درهم گوریدگی
pucker درهم کشیدن
shagged درهم وبرهم
foul-ups درهم و برهمی
compression درهم فشردگی
misruled درهم وبرهمی
smasher درهم شکننده
topsy-turvy <idiom> درهم برهم
smashers درهم شکننده
tear up درهم دریدن
puckers درهم کشیدن
puckering درهم کشیدن
disruptive درهم گسیخته
hash total جمع کل درهم
turbidness درهم برهمی
puckered درهم کشیدن
imbroglios درهم و برهم
vanquished درهم شکستن
vanquishes درهم شکستن
higgledy-piggledy درهم برهم
confusion درهم وبرهمی
mats درهم گیرکردن
mat درهم گیرکردن
overwhelm درهم شکستن
overwhelmed درهم شکستن
overwhelms درهم شکستن
unorganized درهم و برهم
vanquish درهم شکستن
imbroglio درهم و برهم
topsy turvydom درهم وبرهمی
topsyturvy درهم برهم
tousy درهم وبرهم
higgledy-piggledy درهم برهمی
disarray درهم وبرهمی
helter-skelter درهم برهم
helter-skelters درهم برهم
woebegone درهم و برهم
pell-mell درهم برهم
mix up درهم وبرهمی
mix-up درهم وبرهمی
hotchpotch اش درهم وبرهم
taut درهم پیچیدن
emboly درهم فرورفتگی
elusory درهم برهم
fondu درهم امیزنده
galley west درهم وبرهم
conflates درهم آمیختن
conflating درهم آمیختن
cramped درهم و برهم
conflated درهم آمیختن
conflate درهم آمیختن
smashes درهم کوبیدن
hash درهم کردن
mix-ups درهم وبرهمی
wild and woolly درهم ریخته
meshed درهم جا افتاده
mixes درهم کردن
writhen درهم پیچیده
mix درهم کردن
smash درهم کوبیدن
foul-up درهم و برهمی
out of order درهم برهم
disrupts درهم گسیختن
crack up درهم شکستگی
vanquishing درهم شکستن
hurry skurry درهم وبرهم
disrupting درهم گسیختن
break down درهم شکستن
disrupt درهم گسیختن
crack-up درهم شکستگی
hurry scurry درهم وبرهم
olla اش درهم برهم
olio درهم و برهم
dumped rockfill درهم سنگریز
jumble درهم امیختگی
messiness درهم برهمی
mixed environment محیط درهم
hugger mugger درهم وبرهمی
scrambling درهم امیختن
scrambles درهم امیختن
scrambled درهم امیختن
condenser درهم فشارنده
in a tangle درهم وبرهم
interlock درهم بافتن
interlocked درهم بافتن
crashingly درهم شکستن
crashing درهم شکستن
crashes درهم شکستن
crashed درهم شکستن
crash درهم شکستن
scrunching درهم شکستن
scrunches درهم شکستن
scramble درهم امیختن
muss درهم وبرهمی
immingle درهم امیختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com