Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
photoglyph
صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
Other Matches
rushlight
چراغ کم نور روشنایی چراغی که فتیله ان از پیزر باشد
mackle
لکه یاخطی که دراثر تاشدن کاغد دوتایی چاپ شده باشد دوتایی چاپ شدن
it is insensitive to light
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
iceblink
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
to fog off
دراثر رطوبت پوسیدن
windbound
متوقف دراثر باد
By a happy coincidence.
دراثر حسن تصادف
glyptics
حکاکی
stylography
حکاکی
carving
حکاکی
in intaglio
با حکاکی
gravure
حکاکی
engravings
حکاکی
engraving
حکاکی
ether extract
ماده الی محلول دراثر
electrocution
کشتن یا مرگ دراثر برق
companionate
بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
scribe
حکاکی کردن
cutting chisel
قلم حکاکی
glyptic
مربوط به حکاکی
scribes
حکاکی کردن
graving tool
قلم حکاکی
burin
قلم حکاکی
frost hoil
ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
toreutics
فن حکاکی وقلم زنی
inscribes
حکاکی کردن نشاندن
inscribed
حکاکی کردن نشاندن
inscribe
حکاکی کردن نشاندن
woodcut
حکاکی روی چوب
inscribing
حکاکی کردن نشاندن
lithographs
حکاکی روی سنگ
lithography
حکاکی بر روی سنگ
lithograph
حکاکی روی سنگ
intagliated
حکاکی شده منقوش
lunitidal
وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
psychomotor
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
strain hardening
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
sea fire
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
carving knives
چاقوی حکاکی یا گوشت بری
styluses
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
lithograph
حکاکی روی سنگ حجاری
lithographs
حکاکی روی سنگ حجاری
styli
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
die sinking and engraving machine
دستگاه فرز حدیده و حکاکی
stylus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
carving knife
چاقوی حکاکی یا گوشت بری
corn-cob
حکاکی روی ظرف چوبی
stylograph
قلم حکاکی وگراور سازی
stilus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
catalyst
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
sympathetic detonation
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
boggle
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
catalysts
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
moraine
سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
windage
کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
woodcut
گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
downwash
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
scrimshaw
اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
lion
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
intaglio
تصویر حکاکی شده روی سنگ یا مواد سخت
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
coordinated illumination
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
sagging
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
bump
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
microchips
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
microchip
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
inscribes
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
lithoglyptics
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
light
روشنایی
lighted
روشنایی
peep
روشنایی کم
lightest
روشنایی
lighting
روشنایی
illumination
روشنایی
night light
روشنایی شب
illuminations
روشنایی
luminance
روشنایی
luminosity
روشنایی
luminouity
روشنایی
peeped
روشنایی کم
peeping
روشنایی کم
rushlight
روشنایی کم
electric lighting
روشنایی
lightness
روشنایی
peeps
روشنایی کم
clearness
روشنایی
glyptography
شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
candlelight
روشنایی شمع
lambert
واحد روشنایی
illuminating system
سیستم روشنایی
ceiling light
روشنایی سقفی
light adaptation
انطباق با روشنایی
glimmers
روشنایی ضعیف
light brightness control
کنترل روشنایی
lighting control
کنترل روشنایی
intensity of illumination
شدت روشنایی
illuminations
شدت روشنایی
incandescent lamp
لامپ روشنایی
country life
زندگی روشنایی
loomed
هاله روشنایی
loom
هاله روشنایی
intensity level
سطح روشنایی
continuous illumination
روشنایی مداوم
constant luminance
روشنایی ثابت
glimmered
روشنایی ضعیف
glimmer
روشنایی ضعیف
lighting battery
باتری روشنایی
lighting effect
اثر روشنایی
lighting engineering
تکنیک روشنایی
lighting mains
خط روشنایی اصلی
lighting engineering
مهندسی روشنایی
lighting feeder
تهیه روشنایی
lighting line
سیم روشنایی
lighting outlet
خروجی روشنایی
light point
منبع روشنایی
light meter
روشنایی سنج
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
light conditions
نسبتهای روشنایی
light control
کنترل روشنایی
brightness signal
پیام روشنایی
brightness control
پیچ روشنایی
light fluctuation
نوسان روشنایی
glimmerings
روشنایی ضعیف
light gap
فاصله روشنایی
lighting plant
تاسیسات روشنایی
looming
هاله روشنایی
looms
هاله روشنایی
illumination
شدت روشنایی
phosphorescence
روشنایی شب تابی
illuminance
شدت روشنایی
illuminating aperture
روزنه روشنایی
illumniation aperture
روزنه روشنایی
ray
روشنایی تشعشع
illuminating beam
پرتو روشنایی
flash
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
glimmering
روشنایی ضعیف
optics
علم روشنایی
fluorescent light
روشنایی فلورسنت
emergency lighting
روشنایی اضطراری
luminosity
بازده روشنایی
electric light
روشنایی برقی
earth shine
روشنایی خاکستری
flashes
روشنایی مختصر
illuminating device
تجهیزات روشنایی
illuminating engineering
مهندسی روشنایی
illumination method
سبک روشنایی
illuminator
دستگاه روشنایی
illuminator
وسیله روشنایی
lighting set
دستگاه روشنایی
image brightness
روشنایی تصویر
decorative ligthing
روشنایی تزیینی
artifical light
روشنایی مصنوعی
asterism
روشنایی و نور
illumination method
روش روشنایی
illumination change
تعویض روشنایی
illuminating engineering
تکنیک روشنایی
earth light
روشنایی خاکستری
illuminating fixture
لوازم روشنایی
illuminating gas
گاز روشنایی
glares
روشنایی زننده
glared
روشنایی زننده
glare
روشنایی زننده
direct lighting
روشنایی مستقیم
gaslight
روشنایی گاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com