Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
Other Matches
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
locality
موضع مکان
localities
موضع مکان
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
displacement
اختلاف مکان تغییر مکان
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
turnabouts
تغییر موضع
turnabout
تغییر موضع
displacement
تغییر موضع
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
emplacement
موضع گرفتن
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
displeacement of water
تغییر مکان اب
shifts
تغییر مکان
shifted
تغییر مکان
displaciment
تغییر مکان
left shift
تغییر مکان به چپ
change of place
تغییر مکان
displacement
تغییر مکان
shift
تغییر مکان
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
shifted
تغییر مکان انتقال
shifts
تغییر مکان انتقال
shift
تغییر مکان انتقال
components of displacement
مولفههای تغییر مکان
displacement
جابجاشدگی تغییر مکان
die shift
تغییر مکان حدیده
doppler shift
تغییر مکان دوپلری
red shift
تغییر مکان سرخ
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
logic shift
تغییر مکان منطقی
permanent change of station
تغییر مکان دایمی
logical shift
تغییر مکان منطقی
sides way
تغییر مکان جانبی
shift register
ثبات تغییر مکان
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
end around shift
تغییر مکان دورگشتی
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular shift
تغییر مکان حلقوی
ring shift
تغییر مکان حلقهای
piston displacement
تغییر مکان پیستون
shift out
تغییر مکان به بیرون
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
support movement
تغییر مکان تکیه گاه
moves
پیشنهاد کردن تغییر مکان
echeloned displacement
تغییر مکان رده برده
output per unit of displacement
توان در واحد تغییر مکان
moved
پیشنهاد کردن تغییر مکان
dynamic shift register
ثبات تغییر مکان پویا
statip shift register
ثبات تغییر مکان ایستا
right shift
تغییر مکان به سمت راست
move
پیشنهاد کردن تغییر مکان
displacement
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
columnar transposition
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
horizontal tab
حرکت مکان نما به صورت افقی
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
lineament
طرح بندی صورت بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
transfigured
تغییر صورت دادن
transfigures
تغییر صورت دادن
transfigure
تغییر صورت دادن
transfiguring
تغییر صورت دادن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
multipass overlap
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
formulation
صورت بندی
formation
صورت بندی
packing list
صورت بسته بندی
disposition
صورت بندی مرکب
skirmisher
صورت بندی زنجیری
haul out
خارج شدن از صورت بندی
intransit
در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
left justification
تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
make a reality
صورت گرفتن
execute
صورت گرفتن
put into practice
صورت گرفتن
fulfill
[American]
صورت گرفتن
put into effect
صورت گرفتن
carry out
صورت گرفتن
bring into being
صورت گرفتن
accomplish
صورت گرفتن
bring inbeing
صورت گرفتن
accomplish
صورت گرفتن
accomplishing
صورت گرفتن
accomplishes
صورت گرفتن
overlaps
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
current
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
dynamically
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fix
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
dynamic
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fixes
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
materializes
صورت خارجی بخود گرفتن
materialised
صورت خارجی بخود گرفتن
materializing
صورت خارجی بخود گرفتن
materialising
صورت خارجی بخود گرفتن
rallies
سرو صورت تازه گرفتن
materialize
صورت خارجی بخود گرفتن
materialized
صورت خارجی بخود گرفتن
rally
سرو صورت تازه گرفتن
materialises
صورت خارجی بخود گرفتن
rallied
سرو صورت تازه گرفتن
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
boned
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
alternating current
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
changes
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
change
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
peek
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
move
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
tactical formation
یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
migration
نقل مکان نقل مکان کردن
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
spot
موضع
spots
موضع
position
موضع
sited
موضع
sites
موضع
emplacement
موضع
localities
موضع
locations
موضع
locality
موضع
positioned
موضع
site
موضع
lodgment or lodge
موضع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com