English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hydraulic shock absorber ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
Other Matches
hydrolic damper کمک فنرروغنی
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hydraulic jack جک هیدرولیکی
hydrolic هیدرولیکی
hydraulic هیدرولیکی
hydraulic lock قفل هیدرولیکی
oil hydraulic transmission گیربکس هیدرولیکی
hydraulic pump پمپ هیدرولیکی
hydraulic line خط لوله هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic press پرس هیدرولیکی
hydraulic motor موتور هیدرولیکی
hydraulic pipe خط لوله هیدرولیکی
hydrolic pump پمپ هیدرولیکی
hydraulic tappet تاپت هیدرولیکی
hydraulic pressure فشار هیدرولیکی
oil drive unit گیربکس هیدرولیکی
hydraulic shock absorber کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic booster unit تقویت کننده هیدرولیکی
fully hydraulic machine دستگاه تماما " هیدرولیکی
balanced actuator سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
actuator piston قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
chevron seal کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
zero lash شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
double kick دو ضربه پی در پی
impact ضربه
blow ضربه
blows ضربه
shock proof ضد ضربه
stroke ضربه
stroked ضربه
surges ضربه
surged ضربه
surge ضربه
butting ضربه با سر
strokes ضربه
stroking ضربه
slugger ضربه زن
hacked ضربه
push ضربه
shock ضربه
shocked ضربه
pushed ضربه
pushes ضربه
pulse ضربه
hack ضربه
impluse ضربه
interrupter ضربه گر
head ضربه با سر
brunt ضربه
hacks ضربه
pulsed ضربه
shocks ضربه
impulse ضربه
mishit ضربه بد
impacts ضربه
impulses ضربه
flapped ضربه
thuds ضربه
thudding ضربه
thudded ضربه
kicked ضربه
kicking ضربه با پا
bonk ضربه بر سر
popped ضربه
bonked ضربه بر سر
tit ضربه
kick ضربه با پا
flap ضربه
collisions ضربه
thud ضربه
collision ضربه
whang ضربه
tits ضربه
bonking ضربه بر سر
bonks ضربه بر سر
butt joint ضربه
shockproof ضد ضربه
yee jupkki ضربه پا
kicks ضربه
left ضربه چپ
antiknock ضد ضربه
sole trap ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
kicked ضربه با پا
kicks ضربه با پا
strikeless بی ضربه
shot ضربه
shots ضربه
pops ضربه
pop ضربه
kicking ضربه
flaps ضربه
kick ضربه
sole kick ضربه با کف پا
shocked ضربه تکان
lash ضربه شلاق
lash ضربه مژگان
lashed ضربه مژگان
shock ضربه تکان
shocks ضربه تکان
tossed ضربه بلند
tossing ضربه بلند
four ضربه 4 امتیازی
concussion ضربه مغزی
hammer blow ضربه قوچ
whiff ضربه ناموفق
horryo chagi ضربه کشش پا
cherry ضربه ناموفق
tosses ضربه بلند
belted ضربه محکم
belts ضربه محکم
belt ضربه محکم
lashed ضربه شلاق
hammer drill سوراخ کن ضربه ای
shock absorbers ضربه گیر
impluse ضربه ولتاژ
impluse ضربه جریان
clumping ضربه سنگین
impact test ازمایش ضربه
shock absorbers ضربه پذیر
impluse regenerator بازیاب ضربه
electric shock ضربه برقی
electric shocks ضربه برقی
impluse ratio نسبت ضربه
clumps ضربه سنگین
shock absorber ضربه پذیر
shock absorber ضربه گیر
impact factor ضریب ضربه
impact effect اثر ضربه
ignition pulse ضربه احتراق
slugging ضربه زنی
drumbeat ضربه طبل
drumbeats ضربه طبل
shock waves موج ضربه
shock wave موج ضربه
cherries ضربه ناموفق
lashes ضربه شلاق
impact acceleration شتاب ضربه ای
impact chisel قلم ضربه ای
slats ضربه شدید
jar ضربه زدن
clumped ضربه سنگین
jarred ضربه زدن
jars ضربه زدن
clump ضربه سنگین
coinage ضربه سکه
impact coefficient ضریب ضربه
slat ضربه شدید
lashes ضربه مژگان
toss ضربه بلند
finishing blow ضربه اخر
pickier ضربه زننده
pickiest ضربه زننده
picky ضربه زننده
cutting stroke ضربه برش
six ضربه 6 امتیازی
compression stroke ضربه تراکم
backheader ضربه با عقب سر
bar stop ضربه میله
cut under ضربه زیردست
POW صدای ضربه
down stroke ضربه رو به پایین
axial runout ضربه محوری
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
dollyo chagi ضربه دورانی پا
dink ضربه اهسته
dashpot ضربه گیر
POWs صدای ضربه
dabber ضربه زدن
jolts تکان ضربه
color shock ضربه رنگ
brain concussion ضربه مغزی
brisance ضربه انفجاری
butt stroke ضربه با ته قنداق
fall ضربه فنی
change beat تبادل ضربه
c. degrace ضربه اخر
c. degrace ضربه مرگ
finishing blow ضربه مرگ
birth trauma ضربه تولد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com