Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
predacity
طعمه جویی
Other Matches
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
supply economy
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
baiting
طعمه
victim
طعمه
set
طعمه ها
sets
طعمه ها
setting up
طعمه ها
victims
طعمه
terminal tackle
طعمه
prey
طعمه
baiter
طعمه دهنده
baits
طعمه ماهیگیری
chum
طعمه ماهیگیری
chums
طعمه ماهیگیری
bait
طعمه دادن
prey
طعمه قربانی
put upon
طعمه قراردادن
ravin
طعمه شکاری
chumming
طعمه ریزی
hank
طعمه شکار
hanks
طعمه شکار
baits
طعمه دادن
bait
طعمه ماهیگیری
lures
طعمه ماهی
victimizing
طعمه کردن
victimizes
طعمه کردن
luring
طعمه ماهی
victimized
طعمه کردن
victimising
طعمه کردن
victimize
طعمه کردن
lured
طعمه ماهی
victimises
طعمه کردن
victimised
طعمه کردن
baited
طعمه ماهیگیری
lure
طعمه ماهی
put-upon
طعمه قراردادن
baited
طعمه دادن
popper
طعمه شناور ماهیگیری
raven
شکار طعمه شکاری
take
طعمه خوردن ماهی
bait casting
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
ravens
شکار طعمه شکاری
takes
طعمه خوردن ماهی
fly-fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
nymph
طعمه مصنوعی ماهیگیری
hitting
طعمه دزدی ماهی
nymphs
طعمه مصنوعی ماهیگیری
wet fly
طعمه ماهیگیری زیرابی
hits
طعمه دزدی ماهی
fly fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
hit
طعمه دزدی ماهی
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
spinner
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
fished
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
dropper fly
طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
fly
طعمه مصنوعی بشکل حشره
fish
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
jigging
بالا و پایین بردن طعمه در اب
fishes
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
bottom rig
وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
jigs
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
steamers
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
lured
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
luring
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
jig
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
tailfly
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
lure
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
steamer
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
lures
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
hackle
پر دراز و باریک وصل به طعمه ماهیگیری
turtle knot
گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
fly tying
گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
fly dope
ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
terminal rig
طعمه راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
luring
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
baited
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
lures
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
baits
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lure
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lured
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
interrogation
باز جویی
saving
صرفه جویی
interrogations
باز جویی
rocket
[British E]
عیب جویی
offishness
کناره جویی
termagancy
ستیزه جویی
caviling
عیب جویی
cavilled
عیب جویی
cavils
عیب جویی
hedonism
لذت جویی
equilibration
تعادل جویی
pacifism
صلح جویی
dissociability
انزوا جویی
disputatiousness
ستیزه جویی
currishness
ستیزه جویی
censoriousness
عیب جویی
caviled
عیب جویی
incalescence
گرما جویی
sedition
فتنه جویی
sociality
جامعه جویی
scrappiness
فتنه جویی
thrift
صرفه جویی
frugality
صرفه جویی
pugnacity
ستیزه جویی
peaceableness
صلح جویی
cavil
عیب جویی
barretry
مرافعه جویی
reproach
عیب جویی
reproached
عیب جویی
reproaches
عیب جویی
reproaching
عیب جویی
economy
صرفه جویی
economies
صرفه جویی
adventurism
حادثه جویی
poll
رای جویی
polled
رای جویی
polls
رای جویی
avarice
زیاده جویی
malignancy
کینه جویی
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
peaceably
ازروی صلح جویی
to inquire into a matter
مطلبی را باز جویی
save
صرفه جویی کردن
shrewishly
از روی ستیزه جویی
parsimony
صرفه جویی کم خرجی
errantry
دربدری حادثه جویی
carp
عیب جویی کردن
blaming
عیب جویی کردن از
crambo
بازی قافیه جویی
blames
عیب جویی کردن از
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
blamed
عیب جویی کردن از
blame
عیب جویی کردن از
domineer
سلطه جویی کردن
economizing method
روش صرفه جویی
economy factor
ضریب صرفه جویی
spareable
قابل صرفه جویی
competitions
هم چشمی سبقت جویی
competition
هم چشمی سبقت جویی
To seak a remedy.
چاره جویی کردن
cut corners
<idiom>
صرفه جویی کردن
goings-over
عیب جویی شدید
going-over
عیب جویی شدید
saves
صرفه جویی کردن
the primrose path
عیش و نوش جویی
to make inquires into a matter
چیز ی را باز جویی
to pick on
عیب جویی کردن از
to pull to pieces
عیب جویی کردن از
to seek a remedy for something
چاره جویی کردن
to seek adventures
مخاطره جویی کردن
saved
صرفه جویی کردن
vituperate
عیب جویی کردن
wrathful
کینه جویی کردن
nemesis
کینه جویی انتقام
etymologies
ریشه جویی صرف
caviling
عیب جویی کردن
impugned
عیب جویی کردن
cavilled
عیب جویی کردن
impugn
عیب جویی کردن
impugns
عیب جویی کردن
reproach
عیب جویی کردن از
reproached
عیب جویی کردن از
reproaches
عیب جویی کردن از
impugning
عیب جویی کردن
caviled
عیب جویی کردن
etymology
ریشه جویی صرف
economize
صرفه جویی کردن
economising
صرفه جویی کردن
economises
صرفه جویی کردن
economizes
صرفه جویی کردن
economized
صرفه جویی کردن
cavil
عیب جویی کردن
economised
صرفه جویی کردن
reproaching
عیب جویی کردن از
avenge
کینه جویی کردن
scrounging
صرفه جویی کردن
revenge
کینه جویی کردن
revenged
کینه جویی کردن
scrounges
صرفه جویی کردن
revenging
کینه جویی کردن
scrounged
صرفه جویی کردن
revenges
کینه جویی کردن
scrounge
صرفه جویی کردن
avenges
کینه جویی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com