Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
group mark
علامت گروه
Other Matches
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
flocked
گروه
flocking
گروه
squads
گروه
platoon
گروه
platoons
گروه
flocks
گروه
shoal
گروه
attack group
گروه تک
t group
گروه T
throngs
گروه
congregation
گروه
congregations
گروه
bunch
گروه
lot
گروه
flock
گروه
bevy
گروه
shoals
گروه
throng
گروه
concourses
گروه
concourse
گروه
bunched
گروه
cohort
گروه
many
گروه
trooping
گروه
trooped
گروه
setting up
گروه
multitude
گروه
herds
گروه
fries
گروه
batches
گروه
herd
گروه
herded
گروه
batch
گروه
multitudes
گروه
herding
گروه
sets
گروه
set
گروه
crowd
گروه
company
گروه
companies
گروه
clique
گروه
cliques
گروه
thronging
گروه
thronged
گروه
crowds
گروه
troop
گروه
corps
گروه
ensign
گروه
ensigns
گروه
frying
گروه
school
گروه
team
گروه
cohorts
گروه
parcels
گروه
parcel
گروه
special interest group
گروه
covey
گروه
massing
گروه
fry
گروه
party
گروه
cluster bomb
گروه
clusters
گروه
cluster bombs
گروه
cluster
گروه
gangs
گروه
host
گروه
hosted
گروه
hosting
گروه
g , series
گروه ژ
hosts
گروه
teams
گروه
masses
گروه
groups
گروه
swarms
گروه
gang
گروه
schools
گروه
squad
گروه
swarmed
گروه
group
گروه
ring
گروه
folk
گروه
bunches
گروه
bunching
گروه
assembly
گروه
folks
گروه
swarm
گروه
mass
گروه
banner
علامت
signalled
علامت
banners
علامت
branding
علامت
brand
علامت
symptoms
علامت
insignia
علامت
signum
علامت
signal generator
علامت زا
symptom
علامت
stripes
علامت
emblem
علامت
emblems
علامت
designation
علامت
designations
علامت
stripe
علامت
ditto
علامت
brands
علامت
impresa
علامت
indicium
علامت
character
علامت
characters
علامت
symbol
علامت
symptomless
بی علامت
caret
علامت
token
علامت
indicator
علامت
tokens
علامت
apostrophize
علامت
marks
علامت
codes and codification
علامت
fog signal
علامت مه
differentia
علامت
marine code
علامت
badge
علامت
tag
علامت
code
علامت
tags
علامت
unsigned
بی علامت
mark
علامت
bullet
یک علامت
bullets
یک علامت
presage
علامت
apostrophe
علامت
ticks
علامت
presaged
علامت
presages
علامت
signal
علامت
signaled
علامت
apostrophes
علامت
presaging
علامت
badges
علامت
ticked
علامت
tick
علامت
peer groups
گروه همسالان
user group
گروه کاربران
special party
گروه ویژه
blood group
گروه خونی
spear head
گروه جلودار
sociometry
گروه سنجی
workgroup
گروه کاری
blood type
گروه خون
peer group
گروه همسالان
blood group
گروه خون
standardization group
گروه معیاریابی
blood types
گروه خون
supergroup
فوق گروه
blood type
گروه خونی
regimentation
گروه بندی
legions
هنگ گروه
substituent
گروه استخلافی
substituent group
گروه استخلافی
supply party
گروه تدارکات
thiocarbonyl group
گروه تیوکربونیل
blood types
گروه خونی
legion
هنگ گروه
blood groups
گروه خونی
sociometric technique
فن گروه سنجی
trigon
گروه سه صورتی
storm trooper
گروه توفان
symmetry group
گروه تقارن
blood groups
گروه خون
womankind
گروه زنان
paratroops
گروه چترباز
sugroup
خرده گروه
armor group
گروه زرهی
bridging group
گروه پل شده
budget comittee
گروه بودجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com