English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
neurypnology علم خواب اوری
Search result with all words
hypnotism علم هیپنوتیزم یاطریقه خواب اوری مصنوعی
pathetism خواب اوری مصنوعی هیپنوتیزیم
Other Matches
proteranthy گل اوری قبل از برگ اوری
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
dreamy خواب مانند خواب الود
hypnagogic خواب اور خواب کننده
morpheus الهه خواب خواب پرور
somnific خواب اور خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
dreamiest خواب مانند خواب الود
hypnogogic خواب اور خواب کننده
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep. خواب خواب است
competitions هم اوری
rivalries هم اوری
competition هم اوری
supplementation هم اوری
supplementation پس اوری
rivalry هم اوری
reproduction هم اوری
reproductions هم اوری
food gathering خوراک اوری
childbearing بچه اوری
harassment بستوه اوری
sporogony هاگ اوری
malignancy زیان اوری
justifications دلیل اوری
justification دلیل اوری
assemblage جمع اوری
resuscitation بهوش اوری
exemplification مثال اوری
procurement بدست اوری
gathering گرد اوری
gatherings گرد اوری
assemblages جمع اوری
exemplification نمونه اوری
enucleation مغزبیرون اوری
stigmatism ننگ اوری
salivation بزاق اوری
accumulations جمع اوری
accumulation جمع اوری
productiveness بار اوری
titillation غلغلک اوری
collection جمع اوری
lethality مرگ اوری
boring ملال اوری
innovate نو اوری کردن
innovated نو اوری کردن
nauseousness تهوع اوری
reproductivity استعداد هم اوری
innovates نو اوری کردن
innovating نو اوری کردن
perniciousness زیان اوری
prosaicness کسالت اوری
staging برصحنه اوری
odontiasis دندان در اوری
obtainment بدست اوری
symbolization نماد اوری
collections جمع اوری
ingathering فراهم اوری
stemless فاقداستعداد ساقه اوری
culls جمع اوری کردن
seeds اولاد تخم اوری
collecting جمع اوری کردن
culling جمع اوری کردن
collect جمع اوری کردن
compiled جمع اوری کردن
compile جمع اوری کردن
compiles جمع اوری کردن
compiling جمع اوری کردن
musters جمع اوری کردن
mustering جمع اوری کردن
recover جمع اوری یکان
recover جمع اوری کردن
mustered جمع اوری کردن
muster جمع اوری کردن
collects جمع اوری کردن
recovering جمع اوری یکان
assemblage جمع اوری اماد
innovation چیز تازه نو اوری
mass جمع اوری کردن
innovations چیز تازه نو اوری
stypticity بند اوری خون
massing جمع اوری کردن
production عمل اوری ساخت
productions عمل اوری ساخت
seed اولاد تخم اوری
masses جمع اوری کردن
to beat up for جمع اوری کردن
recovering جمع اوری کردن
recovers جمع اوری یکان
marshalling جمع اوری کردن
to get in جمع اوری کردن
recovers جمع اوری کردن
to round up جمع اوری کردن
to put in mind یاد اوری کردن
assemblages جمع اوری اماد
data gathering گرد اوری داده ها
paragraph assembly جمع اوری پاراگراف
surveyed جمع اوری اطلاعات
surveys جمع اوری اطلاعات
ingethering جمع اوری محصول
fruition تمتع میوه اوری
round on جمع اوری کردن
herborization جمع اوری گیاه
get in جمع اوری کردن
florescence فصل شکوفه اوری
exogamy برون زاد اوری
outbreeding برون زاد اوری
deposit collection جمع اوری سرمایه
compilations جمع اوری و انتخاب
compilation جمع اوری و انتخاب
collections جمع اوری کردن
marshall جمع اوری کردن
reflorescence غنچه اوری مجدد
survey جمع اوری اطلاعات
intelligence collection جمع اوری اطلاعات
inspissation قوام اوری سفتی
rake جمع اوری کردن
rakes جمع اوری کردن
raking جمع اوری کردن
collection جمع اوری اخبار
collection جمع اوری کردن
collections جمع اوری اخبار
data gathering جمع اوری داده
data gathering جمع اوری داده ها
cull جمع اوری کردن
conglobation گردشدگی- گرد اوری
collection plan طرح جمع اوری
capacitance قدرت جمع اوری
capitalization جمع اوری سرمایه
codification گرد اوری قوانین
collecting point نقطه جمع اوری
antagonism هم اوری اصل مخالف
tax collection جمع اوری مالیات
culled جمع اوری کردن
culler جمع اوری کننده
data collection جمع اوری داده ها
data capturing جمع اوری داده
cumulation جمع اوری انباشتگی
gathering pit گودال جمع اوری فاضلاب
collection agency عامل جمع اوری اخبار
sewerage شبکه جمع اوری فاضلاب
wrangles گرد اوری وراندن احشام
hoardings جمع اوری دیوار موقتی
group جمع اوری چندین چیز با هم
hoarding جمع اوری دیوار موقتی
scrounging علیق جمع اوری کردن
scrounge علیق جمع اوری کردن
attachment ضمیمه اثاث جمع اوری
scrounged علیق جمع اوری کردن
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
scrounges علیق جمع اوری کردن
raise money جمع اوری کردن پول
vernalize میوه اوری را تسریع کردن
parthenocarpy میوه اوری بدون لقاح
groups جمع اوری چندین چیز با هم
rally دوباره جمع اوری کردن
rallies دوباره جمع اوری کردن
blood banks بانک جمع اوری خون
data collection system سیستم جمع اوری داده ها
reviviscence بهوش اوری نیرو بخشی
convocate احضارکردن جمع اوری کردن
wrangling گرد اوری وراندن احشام
wrangled گرد اوری وراندن احشام
wrangle گرد اوری وراندن احشام
assemblage جمع اوری اقلام تدارکاتی
harvest home محل جمع اوری خرمن
assemblages جمع اوری اقلام تدارکاتی
deposit collection جمع اوری کردن زباله ها
blood bank بانک جمع اوری خون
intelligence collection طرح جمع اوری اطلاعات
portfolio اسناد بهادارجمع اوری شده
portfolios اسناد بهادارجمع اوری شده
collection plan طرح جمع اوری اخبار
information center مرکز جمع اوری اطلاعات
information bureau مرکز جمع اوری اطلاعات
rallied دوباره جمع اوری کردن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
tallagers مامور جمع اوری مالیات وعوارض
fifo lifo دو روش جمع اوری اقلام داده
grabble پهن نشستن جمع اوری کردن
target information center مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
oology بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
sewerage requipment تاسیسات شبکه جمع اوری فاضلاب
reintegrate دوباره جمع اوری ومتحد کردن
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
compilations جمع اوری اطلاعات به صورت نوشته
benefited نمایش برای جمع اوری اعانه .
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
stacked جمع اوری و منظم کردن وسایل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com