English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
Other Matches
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
column ردیف
tiers ردیف
lines ردیف
tier ردیف
ranks ردیف
wracks ردیف
ranked ردیف
ranks ردیف صف
run ردیف
columns ردیف
rank ردیف
ranked ردیف صف
octachord ردیف
line ردیف
wracked ردیف
racks ردیف
racked ردیف
rack ردیف
rank ردیف صف
cue ردیف
row ردیف
sequence ردیف
runs ردیف
sequences ردیف
classing ردیف
classes ردیف
classed ردیف
class ردیف
ranges ردیف
cues ردیف
deque ردیف
rowed ردیف
ranged ردیف
rows ردیف
range ردیف
hedgerows ردیف خاربن
hedgerow ردیف خاربن
single file یک ردیف ستون
clavier ردیف مضراب
clavier ردیف جا انگشتی
single line ردیف مجزا
serially بطور ردیف
shaw ردیف درختان
single line ردیف تکی
tierced ردیف دار
tiers ردیف صندلی
seriation ردیف کردن
range سلسله ردیف
seriated ردیف شده
ranged سلسله ردیف
realigned ردیف کردن
ranges سلسله ردیف
in a row ردیف شده
row ردیف کردن
row ردیف مین
rowed ردیف سطر
realigns ردیف کردن
rowed ردیف کردن
rows ردیف کردن
rowed ردیف مین
tier ردیف شدن
rows ردیف سطر
row ردیف سطر
patterns ردیف بندی
item number شماره ردیف
colonnades ردیف ستون
lance corporal هم ردیف سرجوخه
pattern ردیف بندی
tiers ردیف افقی
tiers ردیف شدن
tiers ردیف کردن
file ردیف صف به صف کردن
filed ردیف صف به صف کردن
tier ردیف افقی
colonnade ردیف ستون
rows ردیف مین
align ردیف کردن
spooler برنامه ردیف گر
successions ردیف جانشینی
succession ردیف جانشینی
realigning ردیف کردن
series سلسله ردیف
file number شماره ردیف
tierced ردیف شده
realign ردیف کردن
aline ردیف شدن
tier ردیف کردن
string ردیف سلسله
aligns ردیف کردن
tier ردیف صندلی
aligned ردیف کردن
aligning ردیف کردن
line-ups ردیف ایستادن تیم
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
line up ردیف ایستادن تیم
hypen ladder ردیف خطوط تیره
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
tertial سومین ردیف شاهپر
monopteral دارای یک ردیف ستون
rows ردیف چند خانه
rowed ردیف چند خانه
row ردیف چند خانه
second defendant متهم ردیف دوم
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
line-up ردیف ایستادن تیم
align دریک ردیف قرار گرفتن
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
colonnades ستون بندی ردیف درخت
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
key-couse [بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
colonnade ستون بندی ردیف درخت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorphous وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
beadings تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
hamatum استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
beading تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
footlights ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
amphistylar دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
vee engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
frequencies تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
intermittence فاصله
blankest فاصله
intermezzo فاصله
tele فاصله
spacing فاصله
length فاصله
lengths فاصله
hiatus فاصله
interregnums فاصله
space فاصله
head space فاصله سر
space جا فاصله
blank character فاصله
blank فاصله
gaps فاصله
per saltum بی فاصله
interregna فاصله
space bar فاصله زن
single space تک فاصله تو هم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com