Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
it takes much room |
فضای زیادی را اشغال میکند |
|
|
Other Matches |
|
to occupy much space |
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن |
fragmentation |
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند |
compacting |
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد |
compacts |
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد |
compacted |
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد |
compact |
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد |
plenum |
فضای اشغال شده بوسیله ماده |
plenums |
فضای اشغال شده بوسیله ماده |
worked |
فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است |
work |
فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است |
work file |
فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است |
concentrates |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
concentrate |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
concentrating |
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند |
Huffman code |
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند |
LRU |
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند |
end gatherer |
کسیکه اشغال پشم راجمع میکند |
fanner |
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن |
air mass |
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند |
LSD |
رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد |
computer nik |
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند |
content addressable addressing |
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند |
batches |
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند |
batch |
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند |
print |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
printed |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
prints |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
statements |
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد |
statement |
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد |
spaces |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
narrative statement |
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد |
space |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
area |
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند |
areas |
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند |
hotspot |
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند |
untenable |
اشغال نشدنی غیر قابل اشغال |
quad density |
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند |
L cache |
فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
parallel |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
parallelling |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
parallels |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
paralleled |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
parallelled |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
paralleling |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
he inherited a large fortune |
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید |
mail server |
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
bin storage space |
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز |
dump |
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند |
repeater |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
littered |
اشغال |
offal |
اشغال |
refusing |
اشغال |
inhabitancy |
اشغال |
waste |
اشغال |
swill |
اشغال |
swills |
اشغال |
sliver |
اشغال |
riffraff |
اشغال |
litter |
اشغال |
swilled |
اشغال |
littering |
اشغال |
garbage |
اشغال |
soilage |
اشغال |
occupations |
اشغال |
occupancy |
اشغال |
occupation |
اشغال |
culch |
اشغال |
junk |
اشغال |
wastes |
اشغال |
tot |
اشغال |
tots |
اشغال |
run-offs |
اشغال |
litters |
اشغال |
raff |
اشغال |
cultch |
اشغال |
trash |
اشغال |
kitchen stuff |
اشغال |
run off |
اشغال |
run-off |
اشغال |
trashed |
اشغال |
trashes |
اشغال |
occuration |
اشغال |
trashing |
اشغال |
rubbish |
اشغال |
dump |
اشغال |
slithers |
اشغال |
throw away |
اشغال |
pig's wash |
اشغال |
paltry |
اشغال |
scrapped |
اشغال |
scrapping |
اشغال |
scraps |
اشغال |
paultry |
اشغال |
busying |
اشغال |
busies |
اشغال |
slither |
اشغال |
slithered |
اشغال |
busied |
اشغال |
slithering |
اشغال |
busiest |
اشغال |
busy |
اشغال |
scrap |
اشغال |
refuse |
اشغال |
refused |
اشغال |
swilling |
اشغال |
draff |
اشغال |
busier |
اشغال |
refuses |
اشغال |
nimiety |
زیادی |
redundance |
زیادی |
intensity |
زیادی |
immoderacy |
زیادی |
profoundly |
زیادی |
overly |
زیادی |
numerousness |
زیادی |
frequentness |
زیادی |
excrescential |
زیادی |
excess |
زیادی |
abundance |
زیادی |
extras |
زیادی |
extra- |
زیادی |
surplus |
زیادی |
unduly |
زیادی |
muchness |
زیادی |
greatness |
زیادی |
excesses |
زیادی |
greatly |
به زیادی |
immensity |
زیادی |
infiniteness |
زیادی |
superfluous |
زیادی |
inordinacy |
زیادی |
hugeness |
زیادی |
surpluses |
زیادی |
extremeness |
زیادی |
heaviness |
زیادی |
intenseness |
زیادی |
excessiveness |
زیادی |
excrescent |
زیادی |
superfluity |
زیادی |
profoundness |
زیادی |
enormousness |
زیادی |
profuseness |
زیادی |
extra |
زیادی |
wealth |
زیادی |
supervacaneous |
زیادی |
undue |
زیادی |
immenseness |
زیادی |
to a large extent |
تا حد زیادی |
paged |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
pages |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
page |
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند. |
destructive cursor |
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند |
critical error |
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند |
scsi |
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند |
controller |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
fault |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
edited |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
edit |
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند |
faults |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
faulted |
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند |
controllers |
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند |
slaved |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slaves |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slaving |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
slave |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
Intel |
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
million instructions per second |
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند |
key |
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند |
postbyte |
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند |
Intel |
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند |
logic |
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند |
plotters |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
uart |
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند |
optimize |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
opens |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
samplers |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
dat |
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
plotter |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
hardest |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
harder |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
hard |
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند |
opened |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
terminate and stay resident program |
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند |
sampler |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
racked |
اشغال گیر |
racks |
اشغال گیر |
to fill up |
اشغال کردن |
grub street |
اشغال گذرنویسندگان |
rack |
اشغال گیر |
occupation |
اشغال تصرف |
tenantless |
اشغال نشده |
offscourings |
اشغال کثافت |
occupying |
اشغال کردن |
take up |
اشغال کردن |
occupied |
اشغال شده |
seizures |
اشغال هدف |
seizure |
اشغال هدف |