Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
detachment
قسمت زیرامر
detachments
قسمت زیرامر
Other Matches
subordinated
زیرامر
subordinating
زیرامر
subordinates
زیرامر
subordinate
زیرامر
affiliation with the department of defen
زیرامر وزارت جنگ
numbered fleet
ناوگان زیرامر نیروی دریایی
detaching
زیرامر قرار دادن یکانها
attached airlift service
یکان ترابری هوایی زیرامر
detaches
زیرامر قرار دادن یکانها
detach
زیرامر قرار دادن یکانها
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
segment
قسمت
unit
قسمت
department
قسمت
portions
قسمت
portion
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
percentages
قسمت
percentage
قسمت
units
قسمت
data division
قسمت
segments
قسمت
sects
قسمت
sections
قسمت
arm
قسمت
piece
قسمت
snick
قسمت
pieces
قسمت
installments
قسمت
instalment
قسمت
instalments
قسمت
section
قسمت
sect
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
dole
قسمت
Corp
قسمت
batch
قسمت
batches
قسمت
compartments
قسمت
compartment
قسمت
ratios
قسمت
ratio
قسمت
plank
قسمت
partition
قسمت
canto
قسمت
cantos
قسمت
kismet
قسمت
caboodle
قسمت
detachments
قسمت
detachment
قسمت
rasher
قسمت
rashers
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
part
قسمت
head stall
قسمت سر
partitions
قسمت
component
قسمت
components
قسمت
internode
قسمت
in part
در یک قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
in sections
قسمت قسمت
feck
قسمت
party
قسمت
departments
قسمت
divisions
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
agencies
قسمت
agency
قسمت
division
قسمت
grist
قسمت
parcel
قسمت گره
parcels
قسمت گره
sales department
قسمت فروش
service department
قسمت خدمات
initials
اولین قسمت
tag end
اخرین قسمت
initialling
اولین قسمت
straight
قسمت مستقیم
straighter
قسمت مستقیم
initialled
اولین قسمت
tail end
قسمت انتهایی
sale department
قسمت فروش
broadest
قسمت پهن
broader
قسمت پهن
broad
قسمت پهن
retraining command
قسمت ندامتگاه
hauling part
قسمت متحرک
running part
قسمت رونده
crypto service
قسمت رمز
legs
بخش قسمت
proportion
سهم قسمت
leg
بخش قسمت
proportions
سهم قسمت
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
flattest
قسمت پهن
forehands
قسمت ممتاز
concertina fold
یک قسمت به یک جهت
submultiple
خارج قسمت
division officer
افسر قسمت
control section
قسمت کنترل
forehand
قسمت ممتاز
subactivity
قسمت جزء
midst
قسمت وسط
detail group
قسمت بیگاری
standing part
قسمت ایستا
standing part
قسمت ثابت
middle part
قسمت میانی
divisional officer
افسر قسمت
bachelor quarters
قسمت مجردی
hauling part
قسمت کشنده
better part
قسمت بیشتر
black body
قسمت خطرناک
signal corps
قسمت مخابرات
cable block
قسمت کابل
initial
اولین قسمت
detail part
قسمت مفصل
exosphere
قسمت خارجی جو
engineer division
قسمت مهندسی
straightest
قسمت مستقیم
flat
قسمت پهن
staddle
قسمت تحتانی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
departments
قسمت هیئت
subsections
قسمت فرعی
subsection
قسمت فرعی
northward
قسمت شمالی
actine
قسمت خارجی
active federal service
قسمت کادر
operating agency
قسمت اجرایی
overflow section
قسمت سر ریز سد
departments
قسمت شعبه
active installation
قسمت فعال
administration building
قسمت اداری
key facility
قسمت مهم
palmation
قسمت پنجهای
advance detachment
قسمت پیشرو
preludes
قسمت مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
foot
قسمت پایینی
northwards
قسمت شمالی
department
قسمت هیئت
department
قسمت شعبه
medical department
قسمت بهداری
medical service
قسمت بهداری
men's apartments
قسمت مردانه
millesimal
یک هزارمین قسمت
activity
قسمت یکان
activities
قسمت یکان
moiety
قسمت مساوی
naval establishment
قسمت دریایی
patrols
قسمت گشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com