English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
pose قیافه گیری برای عکسبرداری
posed قیافه گیری برای عکسبرداری
poses قیافه گیری برای عکسبرداری
posing قیافه گیری برای عکسبرداری
Other Matches
She flirts with every handsome man she meets . برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
suppression measures اقدامات برای جلو گیری
decision تصمیم گیری برای انجام کاری
kiddle بند توردار برای ماهی گیری
razzia حمله برای غارت وبرده گیری
purse seine تور کیسهای برای ماهی گیری
point size برای اندازه گیری نوع یا متن
purse net دام کیسهای برای خرگوش گیری
dial signal بوق ازاد برای شماره گیری
viscosimeter وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
decisions تصمیم گیری برای انجام کاری
densitometer وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
decibel واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
decibels واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
engineering units واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
hanfman kasanin concept formation test ازمون هانفمان- کاسانین برای شکل گیری مفهومها
go in for <idiom> شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
shuttle bombing بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
instrument for absolute measurement دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
areas اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
theodolite دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
theodolites دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
Dhrystone benchmark سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
skiascope اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
hygrograph دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
lips واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
detector گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
compensator ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
radiation shield وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
photography عکسبرداری
autos امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
resolving power اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
auto امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
retake عکسبرداری شده
retakes عکسبرداری شده
retaking عکسبرداری شده
photoreconnaissance عکسبرداری اکتشافی
radiography عکسبرداری رادیو
retaken عکسبرداری شده
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
telephotographic عکسبرداری از مسافات دور
telephotography عکسبرداری از مسافات دور
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
run یک راه عکسبرداری هواپیما
skiascopy عکسبرداری از شبکیه چشم
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
decisions علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
air contographic photography عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photoheliograph دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
wide angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
barns واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
radiant exposure وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
continuous strip photography عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
expressions قیافه
leer قیافه
sight قیافه
expression قیافه
mien قیافه
looks قیافه
facial expression قیافه
looked قیافه
leered قیافه
sights قیافه
look قیافه
countenance قیافه
gesture قیافه
countenancing قیافه
gesturing قیافه
snoot قیافه
gestured قیافه
leers قیافه
leering قیافه
countenanced قیافه
countenances قیافه
unfavorable بد قیافه
posed قیافه گرفتن
posing قیافه گرفتن
pose قیافه گرفتن
poses قیافه گرفتن
gauntly با قیافه بدsmear
expressionless قیافه ناگویا
gest قیافه اشاره
To strike an a attitude . To put on a stern look . قیافه گرفتن
grimness قیافه سبع
geste قیافه اشاره
death mask قیافه مرده
death masks قیافه مرده
semblance قیافه فن قوی
physiognomist قیافه شناس
goodlooking خوش قیافه
good-looking <adj.> خوش قیافه
physignomy قیافه شناسی
pull a long face <idiom> قیافه گرفتن
physiognomies قیافه شناسی سیما
disguises تغییر قیافه دادن
disguise تغییر قیافه دادن
disguising تغییر قیافه دادن
physiognomy قیافه شناسی سیما
leered رنگ قیافه منظر
deadpan قیافه خشک و بی روح
disguised تغییر قیافه دادن
looker خوش قیافه نگهدار
leering رنگ قیافه منظر
leers رنگ قیافه منظر
poseurs ژستو قیافه گیر
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
as plain as a pikestaff <idiom> مثل شیربرنج [قیافه]
posers ژستو قیافه گیر
to have the g.in one's face قیافه شوم داشتن
to keep one's countenance قیافه خودراتغییر دادن
leer رنگ قیافه منظر
handsome خوش قیافه زیبا
poser ژستو قیافه گیر
poseur ژستو قیافه گیر
She is beginning to lose her looks . قیافه اش را دارد از دست می دهد
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
deadpan قیافه خشک و بی روح داشتن
snooty دارای قیافه تحقیر امیز
disguisement تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
snoot شکلک دراوردن قیافه گرفتن
physiognomically موافق علم قیافه شناسی
guise تغییر قیافه لباس مبدل
guises تغییر قیافه لباس مبدل
to change one's countenance تغییر قیافه یا رنگ دادن
pokerface قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
The town has a European look. این شهر قیافه اروپایی دارد
physiognomical مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
straight face چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
physiognomic وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomonic تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
ruler میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rulers میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
You look ridiculous in that old hat . با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
can not judge a book by its cover <idiom> [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com