Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
Other Matches
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
thinners
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
die
ماتریس
z matrix
ماتریس "زد"
lattice matrix
ماتریس
matrix
ماتریس
matrixes
ماتریس
nonsingular matrix
ماتریس ناتکین
null matrix
ماتریس تهی
matrix algebra
جبر ماتریس
matrix
ماتریس
[ریاضی]
minor of matrix
کهاد ماتریس
null matrix
ماتریس صفر
nonsingular matrix
ماتریس عادی
correlation matrix
ماتریس همبستگی
nonsingular matrix
ماتریس ناویژه
order of matrix
مرتبه ماتریس
boolean matrix
ماتریس بولی
singular matrix
ماتریس منفرد
singular matrix
ماتریس ویژه
singular matrix
ماتریس تکین
core matrix
ماتریس چنبرهای
y matrix
ماتریس ایگرگ
incidence matrix
ماتریس تلاقی
dot matrix
ماتریس نقطهای
drawing die
ماتریس کششی
factor matrix
ماتریس عاملی
leontief matrix
ماتریس لئونتیف
invert matrix
ماتریس معکوس
inverse matrix
ماتریس عکس
scalar
ماتریس یک عنصری
impedance matrix
ماتریس امپدانس
identity matrix
ماتریس واحد
symmetric matrix
ماتریس متقارن
square matrix
ماتریس مربعی
unit matrix
ماتریس واحد
square matrix
ماتریس مربع
triangular matrix
ماتریس مثلثی
residual matrix
ماتریس مازاد
diagonal matrix
ماتریس قطری
transpose matrix
ماتریس برگردان
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
magnetic matrix memory
حافظه ماتریس مغناطیسی
matrix multiplication
ضرب ماتریس
[ریاضی]
triangular matrix
ماتریس مثلثی
[ریاضی]
invertible matrix
ماتریس وارون
[ریاضی]
adjunct matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
unit matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
the transpose of a matrix
ترانهاده یک ماتریس
[ریاضی]
adjoint matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
identity matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
Jacobi matrix
ماتریس ژاکوبی
[ریاضی]
singular matrix
ماتریس غیر عادی
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
semidefinite matrix
ماتریس نیمه معین
nonsingular matrix
ماتریس غیر منفرد
matrixes
جای پیدایش ماتریس
matrix
جای پیدایش ماتریس
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
impedance matrix
ماتریس مقاومت فاهری
square matrix
ماتریس مربعی
[ریاضی]
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
upper triangular matrix
ماتریس بالا مثلثی
[ریاضی]
elements
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
multivariable multimethod matrix
ماتریس چند متغیری- چندروشی
element
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
payoff matrix
ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
lower triangular matrix
ماتریس پایین مثلثی
[ریاضی]
the main diagonal of a matrix
قطر اصلی یک ماتریس
[ریاضی]
row
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
scalar
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
rows
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rowed
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
transpose matrix
ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
sparse array
ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
bit image
[مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
thermal
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
leontief matrix
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
grids
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
move
انتقال
transmission line
خط انتقال
downloading
انتقال
turn over
انتقال
translations
انتقال
transter
انتقال
transportation
انتقال
conveyance
انتقال
transformation
انتقال
conduction
انتقال
transfer line
خط انتقال
migration
انتقال
transitions
انتقال
transfer check
انتقال
shift
انتقال
intuition
انتقال
displacement
انتقال
intuitions
انتقال
transferring
انتقال
transition
انتقال
transfers
انتقال
mittimus
انتقال
bail arm
انتقال
conductance
انتقال
transmission
انتقال
transmissions
انتقال
devolution
انتقال
metabasis
انتقال
marque
انتقال
assignment
انتقال
shifted
انتقال
shift
انتقال
assignments
انتقال
shifts
انتقال
negotiation
انتقال
negotiations
انتقال
transference
انتقال
abaloenation
انتقال
conveying
انتقال
conveyed
انتقال
conveys
انتقال
conveyances
انتقال
transfer
انتقال
line shaft
انتقال
convey
انتقال
translation
انتقال
transport
نقل و انتقال
negative transfer
انتقال منفی
negotiability
انتقال پذیری
open cheque
چک انتقال پذیر
open cheque
چک قابل انتقال
velocity
سرعت انتقال
removable
قابل انتقال
red shift
انتقال سرخ
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
parallel transmission
انتقال موازی
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
quickness
سرعت انتقال
instrument of assignment
سند انتقال
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
transferable
انتقال پذیر
transferability
انتقال پذیری
axles
محور انتقال
axle
محور انتقال
lineshaft drive
محرکه انتقال
positive transference
انتقال مثبت
portability
قابلیت انتقال
protect a player
معاف از انتقال
positive transfer
انتقال مثبت
progation
افزایش انتقال
power transmission
انتقال انرژی
line transmission error
خطای انتقال
transferable
قابل انتقال
mortmain
انتقال ناپذیری
not negotiable
غیرقابل انتقال
transporters
انتقال دهنده
transporter
انتقال دهنده
gradation
انتقال تدریجی
light transmission
انتقال نور
line generated error
خطای انتقال
credit transfers
انتقال اعتبار
credit transfer
انتقال اعتبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com