Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
portrayal
مجسم سازی
portrayals
مجسم سازی
Other Matches
images
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
incarnate
مجسم
personofied
مجسم
parsonified
مجسم
the picture of joy
خوشی مجسم
depict
مجسم کردن
figuring
مجسم کردن
figures
مجسم کردن
presentive
مجسم سازنده
depicted
مجسم کردن
depicting
مجسم کردن
depicts
مجسم کردن
scenic
مجسم کننده
to picture to oneself
مجسم کردن
picturing
مجسم کردن
pictures
مجسم کردن
pictured
مجسم کردن
picture
مجسم کردن
figure
مجسم کردن
embodied labor
کار مجسم
visualizer
مجسم کننده
image
مجسم کردن
reliving
در نظر مجسم کردن
relives
در نظر مجسم کردن
relived
در نظر مجسم کردن
character
مجسم کردن شخصیت
relive
در نظر مجسم کردن
characters
مجسم کردن شخصیت
embodied
مجسم کردن دربرداشتن
embodies
مجسم کردن دربرداشتن
hypotyposis
تشریح مجسم کننده
embody
مجسم کردن دربرداشتن
presence
درنظر مجسم کننده
embodying
مجسم کردن دربرداشتن
incarnate
برنگ گوشتی مجسم کردن
picture to oneself
پیش خود مجسم کردن
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
envisaged
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
incarnationist
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
envisages
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
theanthropic
مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
The painting portrays the death of Nelson.
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
objectify
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
Floret
[rosette]
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
portray
توصیف کردن مجسم کردن
portrays
توصیف کردن مجسم کردن
epitomize
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
متمرکز کردن مجسم کردن
portraying
توصیف کردن مجسم کردن
epitomises
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
متمرکز کردن مجسم کردن
portrayed
توصیف کردن مجسم کردن
epitomised
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing
متمرکز کردن مجسم کردن
depicture
مجسم کردن نقش کردن
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
individualization
تک سازی
individuation
تک سازی
retortion
کج سازی
truncation
بی سر سازی
bridgework
پل سازی
bridge building
پل سازی
stylization
مد سازی
padding
له سازی
local anasthesia
سر سازی
compaction
تو پر سازی
retortion
خم سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
individualized
تک سازی
deflexion
خم سازی
individualising
تک سازی
individualised
تک سازی
individualize
تک سازی
flection
خم سازی
individualises
تک سازی
pavement
کف سازی
flooring
کف سازی
idolization
بت سازی
repk lection
پر سازی
pavements
کف سازی
beadwork
تسبیح سازی
bedevilment
شیطان سازی
acidification
اسید سازی
asphalt paving
جاده سازی
belittlement
کم ارزش سازی
bellfounding
زنگ سازی
manifestations
اشکار سازی
cabinetwork
قفسه سازی
arrefication
رقیق سازی
bonification
به سازی محیط
humanization
مردمی سازی
brick works
اجر سازی
balladry
تصنیف سازی
atomization
ریز سازی
aromatization
معطر سازی
fading
محو سازی
afforestment
جنگل سازی
activation barrier
سد فعال سازی
aromatization
عطر سازی
detersion
پاک سازی
arrefication
لطیف سازی
activation
فعال سازی
anonymization
گمنام سازی
road building
جاده سازی
road construction
جاده سازی
enrichment
غنی سازی
anabiosis
زنده سازی
elution
پاکیزه سازی
defeasance
باطل سازی
deep foundation
پی سازی در عمق
decryption
اشکار سازی
deconditioning
ناشرطی سازی
debilitation
ناتوان سازی
curriery
چرم سازی
deallocation
ازاد سازی
industrialization
صنعتی سازی
deactivation
بی اثر سازی
de escalation
محدود سازی
de energize
بی برق سازی
dazzlement
خیره سازی
denaturation
مصنوعی سازی
denudation
برهنه سازی
deprival
بی بهره سازی
dwelling construction
اپارتمان سازی
dwelling construction
خانه سازی
duplexing
مضاعف سازی
domestication
اهلی سازی
divestment
بی بهره سازی
divestiture
برهنه سازی
divestiture
بی بهره سازی
discolourment
بدرنگ سازی
dilution
رقیق سازی
die shop
حدیده سازی
die making
حدیده سازی
derichment
رقیق سازی
nationalization
ملی سازی
dactyliography
نگین سازی
ceiling construction
سقف سازی
cavitation
حفره سازی
cartwright's shop
دوچرخه سازی
carnification
گوشت سازی
carcassing
اسکلت سازی
carbonize
کربن سازی
capitalization
سرمایه سازی
capital building
سرمایه سازی
canalization
کانال سازی
canalization
ابراه سازی
canalization
مجرا سازی
calico printing
چیت سازی
calcination
اهک سازی
channelization
ترعه سازی
channelization
مجرا سازی
channelization
تنگه سازی
crystallization
بلور سازی
countersink
خزینه سازی
cooperage
پیت سازی
cooperage
چلیک سازی
coordination
هماهنگ سازی
confectionary
شیرینی سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com