English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English Persian
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Other Matches
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
pole sitter راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
to win laurels جایزه گرفتن
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
his days عمرش نزدیک است به پایان برسد
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to take up one'sindentures سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
drylot محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
gun اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
approach ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
approached ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approaches ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
awards جایزه دادن جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
awarded جایزه دادن جایزه
award جایزه دادن جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
sculleries اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
underway درمسیر حرکت
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
hard مستقیما درمسیر موردنظر
harder مستقیما درمسیر موردنظر
hardest مستقیما درمسیر موردنظر
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
terminate پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
ess دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
tubing ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
lay to قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
plots توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
enlisting برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
enlist برای سربازی گرفتن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
knighting سوارکار
knight سوارکار
horsewoman سوارکار
horsewomen سوارکار
knights سوارکار
knighted سوارکار
jockeys سوارکار
jockey سوارکار
horse man سوارکار
jockette سوارکار زن
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
valeting خدمتگزار سوارکار
bug boy سوارکار مبتدی
valeted خدمتگزار سوارکار
valet خدمتگزار سوارکار
jump rider سوارکار در پرش
valets خدمتگزار سوارکار
postboy سوارکار مسابقه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
movable dam سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
turbocharger شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
boy سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys سوارکار مسابقه اسبدوانی
turbosupercharger سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
mounts اسب مسابقه با سوارکار مانت
mount اسب مسابقه با سوارکار مانت
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
driving بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
charley horse کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
silks ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
weigh out توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
set down معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com