Total search result: 202 (21 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
|
|
Other Matches |
|
hyphenation |
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
columns |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
column |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
locating |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
locates |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
located |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
locate |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
text |
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه |
texts |
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
boundary |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
boundaries |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
interword spacing |
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند |
returned |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
returns |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
return |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
returning |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
specify |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
specifying |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
specifies |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
central |
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود |
microprocessor |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
microprocessors |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
set up |
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
quote |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
quoted |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
quotes |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
arm |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
banding |
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن |
To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
justify |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
justifying |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
justifies |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
hypertext |
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
talk down to someone <idiom> |
از کلمات ساده استفاده کردن |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
speeches |
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا |
speech |
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا |
hotter |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hottest |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hot |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
straighten |
درست کردن مرتب کردن |
straightening |
درست کردن مرتب کردن |
straightens |
درست کردن مرتب کردن |
serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
straightened |
درست کردن مرتب کردن |
ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
keying material |
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات |
cunclude |
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها |
diachrony |
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
characterizes |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterises |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterized |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterize |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterised |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterizing |
مشخص کردن منقوش کردن |
characterising |
مشخص کردن منقوش کردن |
arranging |
مرتب کردن |
lineup |
مرتب کردن |
concert |
مرتب کردن |
tidied |
مرتب کردن |
put straight |
مرتب کردن |
concerts |
مرتب کردن |
clean |
مرتب کردن |
arranges |
مرتب کردن |
arranged |
مرتب کردن |
marshaled |
مرتب کردن |
marshal |
مرتب کردن |
cleaned |
مرتب کردن |
draw up |
مرتب کردن |
marshaling |
مرتب کردن |
arrange |
مرتب کردن |
cleanest |
مرتب کردن |
graduating |
مرتب کردن |
straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
marshals |
مرتب کردن |
marshalled |
مرتب کردن |
regularises |
مرتب کردن |
graduate |
مرتب کردن |
regularising |
مرتب کردن |
regularizes |
مرتب کردن |
collating |
مرتب کردن |
tidy |
مرتب کردن |
tidying |
مرتب کردن |
collates |
مرتب کردن |
collocates |
مرتب کردن |
collocating |
مرتب کردن |
regularised |
مرتب کردن |
regularized |
مرتب کردن |
regularize |
مرتب کردن |
clear up |
مرتب کردن |
collate |
مرتب کردن |
collated |
مرتب کردن |
order |
مرتب کردن |
fix up |
مرتب کردن |
tidier |
مرتب کردن |
tidies |
مرتب کردن |
collocated |
مرتب کردن |
set in order |
مرتب کردن |
graduates |
مرتب کردن |
cleans |
مرتب کردن |
to map out |
مرتب کردن |
to cleanvp |
مرتب کردن |
tidiest |
مرتب کردن |
regularizing |
مرتب کردن |
to put to rights |
مرتب کردن |
collocate |
مرتب کردن |
tucking |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
tuck |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
tucks |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
set |
نهادن مرتب کردن |
block sort |
مرتب کردن بلاکی |
squares |
مرتب کردن کلاه |
reorder |
دوباره مرتب کردن |
sets |
نهادن مرتب کردن |
tree sort |
مرتب کردن درختی |
setting up |
نهادن مرتب کردن |
squaring |
مرتب کردن کلاه |
squared |
مرتب کردن کلاه |
collating sort |
مرتب کردن داده |
internal sort |
مرتب کردن درونی |
oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
shipshape |
مرتب کردن منظم |
distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
ripple sort |
مرتب کردن موجی |
redd |
مرتب کردن رهاساختن |
quicksort |
مرتب کردن سریع |
square |
مرتب کردن کلاه |
data processing |
مرتب کردن داده ها |
to fix up |
مرتب کردن جادادن |
pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
pave |
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی] |
define |
مشخص کردن |
defined |
مشخص کردن |
to create an image for oneself as somebody |
مشخص کردن |
identified |
مشخص کردن |
delineating |
مشخص کردن |
delineates |
مشخص کردن |
lay down |
مشخص کردن |
delineated |
مشخص کردن |
defining |
مشخص کردن |
earmarking |
مشخص کردن |
identifies |
مشخص کردن |
delineate |
مشخص کردن |
identify |
مشخص کردن |
identifying |
مشخص کردن |
defines |
مشخص کردن |
definitions |
مشخص کردن |
specifies |
مشخص کردن |
individuate |
مشخص کردن |
definition |
مشخص کردن |
denote |
مشخص کردن |
denoted |
مشخص کردن |
denotes |
مشخص کردن |
specifying |
مشخص کردن |
specify |
مشخص کردن |
sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |