| Total search result: 202 (35 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| hyphenation |
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی |
| slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
| word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| columns |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
column |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
| locating |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
| locates |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
| located |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
| locate |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
| text |
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه |
| texts |
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| boundary |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
| boundaries |
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند |
| interword spacing |
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند |
| returned |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| returns |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| return |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| returning |
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
| specify |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
| specifying |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
| specifies |
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن |
| central |
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود |
| microprocessor |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
| microprocessors |
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود |
| indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
| set up |
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| quote |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
| quoted |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
| quotes |
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع |
arm |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
| banding |
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن |
| To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
| justify |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
| justifying |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
| justifies |
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود |
| hypertext |
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
| talk down to someone <idiom> |
از کلمات ساده استفاده کردن |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| speeches |
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا |
| speech |
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا |
| hotter |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
| hottest |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hot |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
| straighten |
درست کردن مرتب کردن |
| straightening |
درست کردن مرتب کردن |
| straightens |
درست کردن مرتب کردن |
| serialises |
مرتب کردن سریال کردن |
| dispose |
مرتب کردن مستعد کردن |
| serialising |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialised |
مرتب کردن سریال کردن |
| serializes |
مرتب کردن سریال کردن |
| ranged |
مرتب کردن میزان کردن |
| serialize |
مرتب کردن سریال کردن |
| straightened |
درست کردن مرتب کردن |
| ranges |
مرتب کردن میزان کردن |
| serializing |
مرتب کردن سریال کردن |
| serialized |
مرتب کردن سریال کردن |
range |
مرتب کردن میزان کردن |
| keying material |
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات |
| cunclude |
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها |
| diachrony |
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
| characterizes |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterises |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterized |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterize |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterised |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterizing |
مشخص کردن منقوش کردن |
| characterising |
مشخص کردن منقوش کردن |
| arranging |
مرتب کردن |
| lineup |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| tidied |
مرتب کردن |
| put straight |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| cleaned |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| cleanest |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| graduate |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| regularize |
مرتب کردن |
| clear up |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| order |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| to map out |
مرتب کردن |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| regularizing |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
| tucking |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
| tuck |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
| tucks |
چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| block sort |
مرتب کردن بلاکی |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| reorder |
دوباره مرتب کردن |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| tree sort |
مرتب کردن درختی |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| internal sort |
مرتب کردن درونی |
| oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
| selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
| insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
| shipshape |
مرتب کردن منظم |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| to fix up |
مرتب کردن جادادن |
| pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
pave |
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی] |
| define |
مشخص کردن |
| defined |
مشخص کردن |
| to create an image for oneself as somebody |
مشخص کردن |
| identified |
مشخص کردن |
| delineating |
مشخص کردن |
| delineates |
مشخص کردن |
| lay down |
مشخص کردن |
| delineated |
مشخص کردن |
| defining |
مشخص کردن |
| earmarking |
مشخص کردن |
| identifies |
مشخص کردن |
| delineate |
مشخص کردن |
| identify |
مشخص کردن |
| identifying |
مشخص کردن |
| defines |
مشخص کردن |
| definitions |
مشخص کردن |
| specifies |
مشخص کردن |
| individuate |
مشخص کردن |
| definition |
مشخص کردن |
| denote |
مشخص کردن |
| denoted |
مشخص کردن |
| denotes |
مشخص کردن |
| specifying |
مشخص کردن |
| specify |
مشخص کردن |
| sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
| clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
| multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
| multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
| polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
| exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
| semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |