English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English Persian
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes مسیر چیزیرا تعیین کردن
Other Matches
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
route تعیین خط مسیر
routes تعیین خط مسیر
redirection تعیین مسیر
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
barging خطا در تعیین مسیر قایق
intended track مسیر تعیین شده هواپیما
input output redirection تعیین مسیر ورودی- خروجی
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
proportional navigating هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
to fool with anything چیزیرا انگلک کردن
to from an idea of something چیزیرا تصور کردن
to be incredulous of anything چیزیرا دیر باور کردن
tare وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to palm off a thing on aperson چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
to inlay anything with gems چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
to inlay gems in anything چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
to look for anything چیزیرا جستجوکردن
to rub a thing in چیزیرا خورد
to follow up the scent رد چیزیرا گرفتن
obtruncate سر چیزیرا زدن
tap سوراخ چیزیرا بنداوردن
to buy a pig in a poke چیزیرا ندیده خریدن
tapping سوراخ چیزیرا بنداوردن
to w anything out of a person چیزیرا ازکسی دراوردن
to take the place of something جای چیزیرا گرفتن
tapped سوراخ چیزیرا بنداوردن
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
to cry halves نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
to w anything out of a person چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
to give one the straight tip محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
to play with something چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to ram a thing intoa person چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
to pole any thing up or down چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
improviser تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
improvisor تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
set out شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
specifies تعیین کردن
fix on تعیین کردن
appoint تعیین کردن
tell off تعیین کردن
bound تعیین کردن
appointe تعیین کردن
identify تعیین کردن
blood types تعیین کردن
formulation تعیین کردن
appoints تعیین کردن
blood group تعیین کردن
determine تعیین کردن
slate تعیین کردن
determines تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
determining تعیین کردن
slated تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
blood type تعیین کردن
identifies تعیین کردن
specify تعیین کردن
specifying تعیین کردن
fixes تعیین کردن
identified تعیین کردن
fix تعیین کردن
slates تعیین کردن
identifying تعیین کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
identifying تعیین هویت کردن
identified تعیین هویت کردن
identify تعیین هویت کردن
quantifies کمیت را تعیین کردن
stated تعیین کردن حال
fix تعیین کردن قراردادن
fixes تعیین کردن قراردادن
assess تعیین کردن بستن
assessed تعیین کردن بستن
assesses تعیین کردن بستن
assessing تعیین کردن بستن
rezone از نومحدوده تعیین کردن
states تعیین کردن حال
genealogize تعیین نسب کردن
stating تعیین کردن حال
predetermine قبلا تعیین کردن
located تعیین محل کردن
locates تعیین محل کردن
locating تعیین محل کردن
abound تعیین حدود کردن
clearance تعیین صلاحیت کردن
predestine قبلا تعیین کردن
demarcate تعیین حدود کردن
prifix قبلا تعیین کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
demarcated تعیین حدود کردن
demarcates تعیین حدود کردن
pin point تعیین محل کردن
locate تعیین محل کردن
delimiting تعیین کردن حدود
delimited تعیین کردن حدود
delimits تعیین کردن حدود
quantify کمیت را تعیین کردن
quantified کمیت را تعیین کردن
delimit تعیین کردن حدود
quantifying کمیت را تعیین کردن
admeasure تعیین حصه کردن
to fix quota تعیین سهمیه کردن
demarcating تعیین حدود کردن
peg تعیین حدود کردن
appraisal تعیین قیمت کردن
state تعیین کردن حال
pegs تعیین حدود کردن
appraisals تعیین قیمت کردن
state- تعیین کردن حال
identifies تعیین هویت کردن
qualify تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualifies تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
stating تعیین کردن وقرار دادن
prescribing نسخه نوشتن تعیین کردن
state- تعیین کردن وقرار دادن
to set out نشان دادن تعیین کردن
stated تعیین کردن وقرار دادن
state تعیین کردن وقرار دادن
subrogate قائم مقام تعیین کردن
quantitate چندی چیزی را تعیین کردن
states تعیین کردن وقرار دادن
prescribed نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribe نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes نسخه نوشتن تعیین کردن
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
staking پیاده کردن مسیر
tracks تعقیب مسیر کردن
direction مسیر هدایت کردن
path sweeping پاک کردن مسیر
taxiway مسیر تاکسی کردن
tracked تعقیب مسیر کردن
setting out پیاده کردن مسیر
track تعقیب مسیر کردن
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
defined تعیین کردن تعریف کردن
defining تعیین کردن تعریف کردن
defines تعیین کردن تعریف کردن
assigning ارجاع کردن تعیین کردن
assigned ارجاع کردن تعیین کردن
locating تعیین کردن معلوم کردن
limit محدود کردن تعیین کردن حد
assigns ارجاع کردن تعیین کردن
located تعیین کردن معلوم کردن
locate تعیین کردن معلوم کردن
define تعیین کردن تعریف کردن
assign ارجاع کردن تعیین کردن
locates تعیین کردن معلوم کردن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com