Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I'd like a train timetable. |
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم. |
|
|
Other Matches |
|
classification yard |
محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها |
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. |
من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم. |
tomorow morning . I wI'll leavew for london. |
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
backgrounds |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
background |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
Do the trains connect? |
[خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار] |
timetable |
برنامه حرکت |
time bill |
برنامه حرکت قطار |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
tabbing |
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
back |
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود |
backs |
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود |
dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
i will go |
خواهم رفت |
i shall go |
خواهم رفت |
to beg your pardon |
معذرت می خواهم |
to beg your pardon |
پوزش می خواهم |
i shall be |
خواهم بود |
excuse me |
پوزش می خواهم |
he said i will come |
اوگفت خواهم امد |
I'd like to reserve ... |
می خواهم یک ... رزرو کنم؟ |
wills |
فعل کمکی "خواهم " |
willed |
فعل کمکی "خواهم " |
Please excuse me . |
عذرمی خواهم ( ببخشید ) |
I want to take a couple of days off . |
یک ردوروز مرخصی می خواهم |
I am thinking of your own good. |
من خو بی شما رامی خواهم |
I'd like to see Mr. ... |
من می خواهم آقای ... را ببینم. |
will |
فعل کمکی "خواهم " |
i will see sbout it |
من به ان رسیدگی خواهم کرد |
he said |
گفت که خواهم امد |
he said he shoued go |
اوگفت خواهم رفت |
he said |
گفت خواهم امد |
assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
I want my steak well done. |
می خواهم استیکم خوب پخته با شد |
I dont know and I dont want to know . |
نه می دانم ونه می خواهم بدانم |
i will return his kindness |
مهربانی او را تلافی خواهم کرد |
i wish you happiness |
خوشی یا سعادت شما را می خواهم |
I would like to have something to drink . |
می خواهم گلویی تازه کنم |
I ll pay him back in his own coin . |
حقش را کف دستش خواهم گذارد |
He owes me some money. |
از او پول می خواهم (طلب دارم ) |
I'd like to see Mr. ... |
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم. |
I'll look into the matter. |
من موضوع را دنبال خواهم کرد. |
No harm meant! |
نمی خواهم توهین کنم! |
No offence! |
نمی خواهم توهین کنم! |
I wI'll sign for him . |
من بجای اوامضاء خواهم کرد |
I'll be at home today . |
امروز منزل خواهم بود |
I'd like to cancel my flight. |
می خواهم پروازم را کنسل کنم. |
I'd like to cancel my flight. |
می خواهم پروازم را لغو کنم. |
i beg your pardon |
پوزش میخواهم معذرت می خواهم |
I'd like to confirm my flight. |
می خواهم پروازم را اوکی کنم. |
I'd like to confirm my flight. |
می خواهم پروازم را تائید کنم. |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
i will speak to him about it |
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد |
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. |
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد |
I'd like to leave my luggage, please. |
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم. |
I'd like to book a flight to london. |
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم. |
Don't let me keep you. |
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم. |
I'd like to have a place of my own [to call my own] . |
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم. |
I will be instigating [initiating] legal proceedings. |
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد. |
i will send him my book |
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد |
i wish you a happy new year |
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم |
I'll think it over. |
در این خصوص فکر خواهم کرد. |
I would like to [ undress] take off my clothes. |
من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم. |
with you |
بی پرده با شما سخن خواهم گفت |
I'll do that. |
من این کار را انجام خواهم داد. |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
I wI'll do it on my own responsibility . |
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد |
I wI'll do that all by myself. |
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد |
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . |
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم |
Talking of Europe ,please allow me … |
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ... |
I don't want to say anything about that. |
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم. |
I want to look at old coins. |
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم. |
This is just what I want . This is the very thing I want . |
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم |
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. |
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد |
I want to get off at St. Paul's. |
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم. |
I'll speak at length on this subject. |
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد |
You have to listen to me. |
شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] . |
It makes me sick just thinking about it! |
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم! |
I'll get you all fixed up. |
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
I wI'll go flat out to do it. |
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد |
compiler |
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند |
supervisory |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
executives |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
executive |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
goto |
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد |
business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
calling |
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه |
developments |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
diagnostics |
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد |
stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
development |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
synthetic address |
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است |
subprogram |
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود |
compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
chapter |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
main line program |
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند |
concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
coding |
صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد |
optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
drop |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
dropped |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
dropping |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
drops |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
c |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته |
drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
dynamic link library |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
chapters |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
debugger |
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند |
segment |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
macro |
زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد |
conditional |
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند |
intermittent error |
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
help |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
hook |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
hooks |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
identification |
بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند |
sections |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
helped |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
helps |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
segments |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
transfers |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transferring |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |