English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
Other Matches
emplace جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
emplacement موضع گرفتن
cheat موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
contacting محل اتصال تماس گرفتن
contact محل اتصال تماس گرفتن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
contacts محل اتصال تماس گرفتن
network data management system مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
pc file iii یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
cultivation جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
emanating سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanated سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanate سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanates سرچشمه گرفتن بیرون امدن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
match جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
matches جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
inustion سوزاندن یا داغ کردن
sinter یک تکه کردن سوزاندن
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
hypertalk زبان برنامه نویسی برای کنترل پایگاه داده Hyper Card
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
microsoft اتصالات پایگاه داده به اینترنت و پست الکترونیکی به ویژه برای کاربران ویندوز
occupation of position اشغال موضع کردن
normal روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
preselect پیش بینی موضع کردن
Are you going out tonight? امشب میروید بیرون [برای گردش] ؟
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
file level model نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
assumed position موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
bailer سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
jeheemy جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
hawking شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
parking siding دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
parking siding دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
derivation graph ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
databases ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
database ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
searches 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
enlisting برای سربازی گرفتن
enlist برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
runners دونده
runner دونده
runny دونده
cursorial دونده
Runner دونده
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
marathoner دونده دو ماراتون
hurdler دونده دو با مانع
lanes مسیر هر دونده
dashman دونده سرعت
orienteer دونده دو صحرانوردی
tie up بریدن دونده
front-runners دونده پیشتاز
lane مسیر هر دونده
distance man دونده استقامت
distance runner دونده استقامت
road racer دونده ماراتون
front runner دونده پیشتاز
front-runner دونده پیشتاز
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
on deck دونده منتظر نوبت
gressorial وابسته به حشرات دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
sprinters دونده دوهای سرعت
metric miler دونده دو 0051 متر
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com