English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English Persian
proceed ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
Other Matches
proceed ناشی شدن از عایدات
proceeded ناشی شدن از عایدات
proceeds عایدات
revenue عایدات
income عایدات
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
averages پیدا کردن
detects پیدا کردن
detecting پیدا کردن
detected پیدا کردن
detect پیدا کردن
averaged پیدا کردن
find پیدا کردن
gain پیدا کردن
gained پیدا کردن
gains پیدا کردن
average پیدا کردن
to search out پیدا کردن
finds پیدا کردن
smell out با بو پیدا کردن
averaging پیدا کردن
pin point پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to look up پیدا کردن
tracks پیدا کردن
to pluck up one's heart دل پیدا کردن
tracked پیدا کردن
track پیدا کردن
acquire پیدا کردن
to pick up پیدا کردن
give tongue عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to think out با فکر پیدا کردن
declined شیب پیدا کردن
touted خریدار پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
stammered لکنت پیدا کردن
decline شیب پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
stammer لکنت پیدا کردن
stammers لکنت پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
to become a necessity لزوم پیدا کردن
declines شیب پیدا کردن
to take umbra at رنجش پیدا کردن از
declining شیب پیدا کردن
prove opplicable مصداق پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن به
to work out something حل چیزی را پیدا کردن
tout خریدار پیدا کردن
luff لنگر پیدا کردن
dampened رطوبت پیدا کردن
dampening رطوبت پیدا کردن
shields حفاظ پیدا کردن
converges تقارت پیدا کردن
converged تقارت پیدا کردن
converge تقارت پیدا کردن
dampens رطوبت پیدا کردن
qualify شایستگی پیدا کردن
qualifies شایستگی پیدا کردن
demonetize تنزل پیدا کردن
converging تقارت پیدا کردن
equation of payments قاعده پیدا کردن
take to تمایل پیدا کردن
dampen رطوبت پیدا کردن
touting خریدار پیدا کردن
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
liaise ارتباط پیدا کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
to win fame شهرت پیدا کردن
preempt حق تقدم پیدا کردن
to spring a leaguer رخنه پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
shield حفاظ پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
liaising ارتباط پیدا کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
shocked هول وهراس پیدا کردن
hit on/upon <idiom> پیدا کردن چیزی که میخواهی
shocks هول وهراس پیدا کردن
to make the pot boi; معاش خود را پیدا کردن
shock هول وهراس پیدا کردن
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to come to an understanding پیدا کردن سازش پیداکردن
respiring امید تازه پیدا کردن
wavered فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize شجره کسی را پیدا کردن
wavering فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers فتور پیدا کردن دو دل بودن
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
respires امید تازه پیدا کردن
respired امید تازه پیدا کردن
respire امید تازه پیدا کردن
cabbages کش رفتن رشد پیدا کردن
to nerve oneself قوت قلب پیدا کردن
cabbage کش رفتن رشد پیدا کردن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
deeping of capital عمق پیدا کردن سرمایه
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
waver فتور پیدا کردن دو دل بودن
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
derive ناشی شدن از منتج کردن
derives ناشی شدن از منتج کردن
rounding errors خطاهای ناشی از سرراست کردن
deriving ناشی شدن از منتج کردن
asphyxiate مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbles لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumble لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiating مختنق کردن خناق پیدا کردن
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
surging تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
scare up <idiom> ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
unbalancing بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
rut شور پیدا کردن فحل شدن
ruts شور پیدا کردن فحل شدن
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
unbalance بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rubs اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
shortest اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
pull oneself together بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
make out معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
unbalances بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
to orient oneself چهار سوی خود را پیدا کردن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
truncation خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
leadingquestion پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
warm to one's work در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to get to somebody [something] به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
cunclude تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnel لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
diachrony تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divide پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divides پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnels لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
finds کشف کردن پیدا کردن
find کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
crashes خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
mine watching عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
warts زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
wart زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
substantialize اساس دادن یا اساس پیدا کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com