Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
shoot up
<idiom>
ناگهانی بلندکردن
Other Matches
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
extols
بلندکردن
extolling
بلندکردن
removes
بلندکردن
heft
بلندکردن
lofts
بلندکردن
rear
بلندکردن
rearing
بلندکردن
reared
بلندکردن
extol
بلندکردن
rears
بلندکردن
extolled
بلندکردن
remove
بلندکردن
removing
بلندکردن
loft
بلندکردن
pickup
بلندکردن
enhance
زیادکردن بلندکردن
enhancing
زیادکردن بلندکردن
enhanced
زیادکردن بلندکردن
enhances
زیادکردن بلندکردن
to raise a dust
گردوخاک بلندکردن
to kick up dust
خاک بلندکردن
louden
صدا را بلندکردن
ennoble
شرافت دادن بلندکردن
lifted
یک وهله بلندکردن بار
ennobled
شرافت دادن بلندکردن
ennobles
شرافت دادن بلندکردن
ennobling
شرافت دادن بلندکردن
lifting
یک وهله بلندکردن بار
he wants stirring up
برای بلندکردن بایدسیخش زد
lift
یک وهله بلندکردن بار
to get up
بلندکردن ترتیب دادن
lifts
یک وهله بلندکردن بار
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
enthrones
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroned
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrone
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
hay fork
چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
sticks
خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
statue of liberty play
بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
spontaneity
ناگهانی
precipitate
ناگهانی
snapping
ناگهانی
all at once
<idiom>
ناگهانی
sudden
ناگهانی
surprise attack
تک ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
ناگهانی
precipitated
ناگهانی
precipitates
ناگهانی
precipitating
ناگهانی
snaps
ناگهانی
strike
تک ناگهانی
instantaneous
ناگهانی
snapped
ناگهانی
snap
ناگهانی
strikes
تک ناگهانی
abrupt
ناگهانی
sorties
حمله ناگهانی
shock
هراس ناگهانی
shocked
هراس ناگهانی
shocks
هراس ناگهانی
sortie
حمله ناگهانی
spurts
خروج ناگهانی
spurts
افزایش ناگهانی
sudden death
مرگ ناگهانی
flick
تکان ناگهانی
flicked
تکان ناگهانی
flicks
تکان ناگهانی
spurting
افزایش ناگهانی
irruption
ایجاد ناگهانی
raid
حمله ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
spurt
افزایش ناگهانی
raided
حمله ناگهانی
peripeteia
تغییر ناگهانی
raiding
حمله ناگهانی
opportunity target
هدف ناگهانی
spurt
خروج ناگهانی
raids
حمله ناگهانی
spurting
خروج ناگهانی
catastrophe
بلای ناگهانی
catastrophes
بلای ناگهانی
flicking
تکان ناگهانی
flaws
اشوب ناگهانی
flaw
اشوب ناگهانی
scream
ناگهانی گفتن
suddenly
بطور ناگهانی
explosive
یورش ناگهانی
abruption
قطع ناگهانی
accidental war
جنگ ناگهانی
burst force
نیروی ناگهانی
break down
سقوط ناگهانی
an abrupt departure
حرکت ناگهانی
snaps
شتابزدگی ناگهانی
snapping
شتابزدگی ناگهانی
snapped
شتابزدگی ناگهانی
snap
شتابزدگی ناگهانی
claps
صدای ناگهانی
clapping
صدای ناگهانی
clapped
صدای ناگهانی
sudden-death
مرگ ناگهانی
detonations
انفجار ناگهانی
brainwaves
الهام ناگهانی
detonation
انفجار ناگهانی
spurted
خروج ناگهانی
screams
ناگهانی گفتن
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
screamed
ناگهانی گفتن
flare up
غضب ناگهانی
flare up
اشتعال ناگهانی
killings
توفیق ناگهانی
clap
صدای ناگهانی
blow out
خروج ناگهانی
booms
ترقی ناگهانی
crashingly
ورشکستگی ناگهانی
gusts
باد ناگهانی
crashed
ورشکستگی ناگهانی
accident
مصیبت ناگهانی
accidents
مصیبت ناگهانی
in one's tracks
<idiom>
ناگهانی ،بیدرنگ
walk out
<idiom>
ناگهانی رفتن
hit-and-run
<idiom>
تاثیر ناگهانی
all of a sudden
<idiom>
به طور ناگهانی
lunge
حمله ناگهانی
nosediving
افت ناگهانی
lunged
حمله ناگهانی
crash
ورشکستگی ناگهانی
nosedives
افت ناگهانی
lunges
حمله ناگهانی
gust
باد ناگهانی
killing
توفیق ناگهانی
canvasses
حمله ناگهانی
random
مسیر ناگهانی
randomly
مسیر ناگهانی
crashing
ورشکستگی ناگهانی
crashes
ورشکستگی ناگهانی
canvassing
حمله ناگهانی
fright
ترس ناگهانی
frights
ترس ناگهانی
canvass
حمله ناگهانی
canvassed
حمله ناگهانی
nosedived
افت ناگهانی
brainwave
الهام ناگهانی
saltation
جنبش ناگهانی
twitches
تکان ناگهانی
twitched
انقباض ناگهانی
twitch
تکان ناگهانی
to bolt
ناگهانی جهیدن
saltus
انتقال ناگهانی
target of opportunity
هدف ناگهانی
twitched
تکان ناگهانی
switcheroo
تغییر ناگهانی
supervention
اتفاق ناگهانی
sudden stoppage
توقف ناگهانی
twitch
انقباض ناگهانی
twitches
انقباض ناگهانی
xenogenesis
خلق ناگهانی
bump
تکان ناگهانی
booming
ترقی ناگهانی
twitching
انقباض ناگهانی
boomed
ترقی ناگهانی
nosedive
افت ناگهانی
lunging
حمله ناگهانی
boom
ترقی ناگهانی
twitching
تکان ناگهانی
power surge
برق ناگهانی
police raid
حمله ناگهانی پلیس
Yankee
ضربه ناگهانی وشدید
Yankees
ضربه ناگهانی وشدید
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
paroxysms
حمله ناگهانی مرض
cataclysm
دگرگونیهای طبیعی ناگهانی
cataclysm
تحولات ناگهانی وعمده
whims
وهم تغییر ناگهانی
cataclysms
تحولات ناگهانی وعمده
round-up
حمله ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
حمله ناگهانی پلیس
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
paroxysm
حمله ناگهانی مرض
cataclysms
دگرگونیهای طبیعی ناگهانی
whim
وهم تغییر ناگهانی
police raid
ورود ناگهانی پلیس
crowner's quest
بازجویی درمرگهای ناگهانی
cut back
کاهش ناگهانی تولید
deep creep attack
تک ناگهانی با بمب زیرابی
deliescence
تحلیل ناگهانی اماس
nosedived
نزول شدید یا ناگهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com