Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
Other Matches
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Jaldar
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
terraced houses
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
ilka
هریک
each
هریک از
apiece
هرچیز هریک
whichever
هر کدام که هریک که
either one
هریک ازدو
whichsoever
هر کدام که هریک که
either
هریک ازدوتا
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
can
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
stria
نوار باریک هریک از خطوط موازی
cans
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
stick
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
full rubber
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
forewing
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
nereid
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
to halve two timbers
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
gammadion
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
dimples
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
association
تجمع
aggregation
تجمع
forming up
تجمع
associations
تجمع
assembly
تجمع
accumulation
تجمع
accumulations
تجمع
public meeting
تجمع
congestion
تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع
swarmer
تجمع کننده
accumulation point
نقطه تجمع
capital agglomeration
تجمع سرمایه
turout
تجمع پرسنل
traffic
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
trafficking
تجمع مدافعان
furunculosis
تجمع چندکورک
hive
مرکز تجمع
traffics
تجمع مدافعان
assembling area
منطقه تجمع
line official
داور خط تجمع
assembly area
منطقه تجمع
collecting point
منطقه تجمع
rallying point
محل تجمع مجدد
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
rallying points
محل تجمع مجدد
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
dust laden
تجمع گرد وغبار
line backing
دفاع پشت خط تجمع
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
pipe the side
تجمع گارد احترام
associations
تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
association
تداعی معانی تجمع
Luddites
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
recall
دستور تجمع قوا دادن
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
recalls
دستور تجمع قوا دادن
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
dummies
گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
dummy
گول زدن حریف در تجمع
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
recalled
دستور تجمع قوا دادن
coil up
تجمع ستون در راحت باش
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
column
ردیف
columns
ردیف
tier
ردیف
tiers
ردیف
deque
ردیف
ranks
ردیف صف
ranges
ردیف
range
ردیف
run
ردیف
runs
ردیف
ranged
ردیف
rank
ردیف
rank
ردیف صف
ranked
ردیف
ranked
ردیف صف
ranks
ردیف
octachord
ردیف
line
ردیف
wracks
ردیف
cues
ردیف
row
ردیف
rows
ردیف
racks
ردیف
rack
ردیف
classed
ردیف
classes
ردیف
class
ردیف
lines
ردیف
sequences
ردیف
cue
ردیف
wracked
ردیف
rowed
ردیف
racked
ردیف
sequence
ردیف
classing
ردیف
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
successions
ردیف جانشینی
succession
ردیف جانشینی
aline
ردیف شدن
clavier
ردیف جا انگشتی
rowed
ردیف کردن
rowed
ردیف سطر
row
ردیف سطر
row
ردیف کردن
range
سلسله ردیف
tierced
ردیف دار
row
ردیف مین
ranged
سلسله ردیف
ranges
سلسله ردیف
clavier
ردیف مضراب
rowed
ردیف مین
seriated
ردیف شده
serially
بطور ردیف
align
ردیف کردن
aligned
ردیف کردن
aligning
ردیف کردن
shaw
ردیف درختان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com