Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
psychophysical
وابسته بعلم روابط میان تن وروان
Other Matches
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
scientific
وابسته بعلم
pedagogical
وابسته بعلم اموزش
moral
وابسته بعلم اخلاق
metaphsical
وابسته بعلم ماورا
gastronomical
وابسته بعلم خوب خوردن
thermodynamic
وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
biologic
وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
rhetoric
وابسته بعلم بدیع یامعانی بیان
ethnological
وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
metaphysical
وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
geodesical
وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
electro magnetism
علم روابط فیزیکی میان
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
dynamic relation
روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
pragmatics
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
internationals
وابسته به روابط بین المللی
international
وابسته به روابط بین المللی
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
Life and soul.
جان وروان
labor relations
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
loral
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
civil military relations
روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
ballistic
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
relations
روابط
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
space relations
روابط فضایی
economic relations
روابط اقتصادی
financial relations
روابط مالی
public affairs
روابط عمومی
industrial relations
روابط صنعتی
public relations
روابط عمومی
ideological relations
روابط ارمانی
rapporchment
تجدید روابط
good relations
روابط حسنه
disengagement
متارکه روابط
diplomatic relations
روابط دیپلماتیک
terming
روابط فصل
marital relations
روابط زناشویی
social relations
روابط اجتماعی
term
روابط فصل
termed
روابط فصل
communal relationship
روابط ناحیهای
paratactic
فاقد روابط
diplomatic relations
روابط سیاسی
sexual relations
روابط جنسی
means end relations
روابط وسیله- هدف
rupture of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
phalanstery
روابط تعاونی اجتماعی
interstate relations
روابط بین الدول
ideological relations
روابط ایده ئولوژیک
rupture of diplomatic relations
قطع روابط دیپلماتیک
industrial relations
روابط کارگر وکارفرما
break of relations
قطع روابط کردن
come to a rupture
قطع روابط کردن
interruption of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
breach of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
come to rupture
قطع روابط کردن
severance of diaplomatic relations
قطع روابط سیاسی
community relations
قسمت روابط عمومی
rapprochement
ایجاد روابط حسنه
good neigbourly relations
روابط حسن همجواری
flesh and blood
<idiom>
روابط نزیک داشتن
amity
روابط حسنه حسن تفاهم
psychophysics
مبحث روابط روان وماده
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
anthropology
مبحث روابط انسان با خدا
international economic relations
روابط اقتصادی بین المللی
The sever ones connections ( relation ) with someone .
روابط خود را با کسی قطع کردن
minnesota spacial relations test
ازمون روابط فضایی مینه سوتا
to break off diplomatic relations
روابط دیپلماتیکی را قطع کردن
[سیاست]
to off negotiations
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
community relations
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
entente
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
geopolitic
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
civil censorship
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
diameter
میان بر
amongst
در میان
in the midden of
در میان
centers
میان
mesocarp
میان بر
middle part
میان
waists
میان
in our midst
در میان ما
between
میان
middle
میان
intershoot
در میان
crosscut
میان بر
mean water
میان اب
thru
از میان
middles
میان
mean line
خط میان
middling
میان
diameters
میان بر
centre
میان
centred
میان
cross country
میان بر
among
میان
center
میان
into
در میان
shortcut
میان بر
omphalos
میان
through
از میان
overthwart
از میان
amid
در میان
waistline
میان
waistlines
میان
centered
میان
waist
میان
mongst
میان
half back
میان
midrib
رگ میان
stagger
یک در میان
staggering
یک در میان
staggers
یک در میان
per
از میان
navels
میان وسط
triple space
دو سطر در میان
interposing
پا به میان گذاردن
meddled
میان وسط
navel
میان وسط
meddle
میان وسط
meant
میان مشترک
interjacency
وقوع در میان
cut of a corner
میان بر کردن
cut across
میان بر کردن
intermontane
میان کوه
meddles
میان وسط
interposes
پا به میان گذاردن
interlocate
در میان گذاردن
interlay
در میان گذاردن
middle-aged
میان سال
of middle a
میان سال
interlucent
میان تاب
interposed
پا به میان گذاردن
middle age
میان سال
middle aged
میان سال
interjectory
در میان اورده
interjectory
در میان انداخته
interjacency
میان بودن
intergroup
میان گروهی
interfluves
میان دو رود
cutoff
راه میان بر
interpose
پا به میان گذاردن
abrogates
از میان برده
bummer
چرخ میان
high-pitched
میان فراز
extra-mural
میان دانشگاهی
waists
میان تنه
waist
میان تنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com