Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
optical sight
وسایل نشانه روی بصری
Other Matches
optical
نشانه روی بصری چشمی
windage
تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
visually
بصری
optical
بصری
visual
بصری
optic
بصری
visuals
بصری
ocular
بصری
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
chiasma
ضربدر بصری
VDU
واحدنمایشگر بصری
optokinetic
بصری- جنبشی
optical sight
دوربینهای بصری
optic chiasm
چلیپای بصری
optical
الات بصری
optic chiasma
چلیپای بصری
video ram
RA بصری یا تصویری
audio visual
سمعی بصری
visual flight
پرواز بصری
visual aids
کمکهای بصری
visualreport
گزارش بصری
visual check
مقابله بصری
visual identification
تشخیص بصری
visual identification
شناسایی بصری
visual display
نمایش بصری
visual observation
دیدبانی بصری
visual communication
مخابره بصری
visual communication
ارتباط بصری
visual signal
علایم بصری
VDU
واحدنمایش بصری
VDUs
واحدنمایشگر بصری
audiovisual
سمعی و بصری
optic
چشمی بصری
visual arts
هنرهای بصری
videotext
متن بصری
visual signal
علامت بصری
vision recognition
تشخیص بصری
audiovisual
سمعی-بصری
audio-visual
سمعی بصری
VDUs
واحدنمایش بصری
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
visual display terminal
ترمینال نمایش بصری
optical
مربوط به دیدبانی بصری
flash card
ورقه تمرین بصری
visual display unit
واحد نمایشگر بصری
titchener's illusion
خطای بصری تیچنر
vdt
ترمینال نمایش بصری
video tape
نوار سمعی و بصری
video adapter
وفق دهنده بصری
visual elevation
افت بصری گلوله
visual interaction
کنش متقابل بصری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
visual flight
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
video graphics array
ارایه نگاره سازی بصری
vga
ارایه نگاره سازی بصری
visual omnidirectional range
سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
pip matching
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
pibal
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
ethernet
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
air signal
علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
video disk
دیسک بصری دیسک تصویری
ikons
نشانه
icons
نشانه
emblem
نشانه
signalled
نشانه
signaled
نشانه
signal
نشانه
marks
نشانه
symptoms
نشانه
symbol
نشانه
symptom
نشانه
indicative
نشانه
mark
نشانه
cursor
نشانه گر
presaging
نشانه
omen
نشانه
omens
نشانه
trace
نشانه
traced
نشانه
sacraments
نشانه
sacrament
نشانه
attribute
نشانه
attributing
نشانه
presages
نشانه
presaged
نشانه
emblems
نشانه
traces
نشانه
indications
نشانه ها
cues
نشانه
presage
نشانه
portent
نشانه
portents
نشانه
emblematic
نشانه
cursors
نشانه گر
attributes
نشانه
symptomless
بی نشانه
bench mark
نشانه
cue
نشانه
markers
نشانه
marker
نشانه
icon
نشانه
one address
با یک نشانه
tokens
نشانه
reminiscence
نشانه
reminiscences
نشانه
token
نشانه
typology
نشانه شناسی
traffic signal
نشانه روشن
token passing
گذراندن نشانه
sem
نشانه شناسی
symptomatology
نشانه شناسی
merit badge
نشانه هنر
minimal cue
نشانه کمینه
allegories
نشانه علامت
pivot point
نقطه نشانه
bode
نشانه بودن
marker
علامت نشانه
prodrome
پیش نشانه
proof of laziness
نشانه تنبلی
trained
نشانه رفتن
allegory
نشانه علامت
indicator
علامت خط نشانه
markers
علامت نشانه
marksman
نشانه گیر
marksmen
نشانه گیر
aim
نشانه گرفتن .
aimed
نشانه گرفتن .
aims
نشانه گرفتن .
cairns
سنگ نشانه
target
تیر نشانه
targeted
تیر نشانه
veto
نشانه مخالفت
vetoed
نشانه مخالفت
vetoes
نشانه مخالفت
vetoing
نشانه مخالفت
targetting
تیر نشانه
targetted
تیر نشانه
targets
تیر نشانه
targeting
تیر نشانه
cairn
سنگ نشانه
dan buoy
بویه نشانه
levelled
نشانه گرفتن
leveled
نشانه گرفتن
code
نشانه قراردادی
signal
علامت نشانه
signalled
علامت نشانه
emblematical
حاوی نشانه
train
نشانه رفتن
level
نشانه گرفتن
badge reader
نشانه خوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com