Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
Search result with all words
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
Other Matches
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
bossing
[فضای خالی زیر پنجره]
mat
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mats
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
bordering
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
flow
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
titles
میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
title
میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal
میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cascading windows
چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
windowing
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
transom
پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
parties
اطراف
milieu
اطراف
environment
اطراف
environments
اطراف
from the four winds
از اطراف
environs
اطراف
milieus
اطراف
milieux
اطراف
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
gravesides
اطراف قبر
ambient noise
صدای اطراف
architrave
گچبری اطراف در
graveside
اطراف قبر
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
pappus
کلاله اطراف گل
wry
به اطراف چرخاندن
wryly
به اطراف چرخاندن
sides of the question
اطراف موضوع
vicinity
در حدود در اطراف
about
در اطراف نزدیک
edge zone
اطراف لبه
periderm
پوست اطراف
pericardium
اطراف قلب
black eyes
سیاهی اطراف چشم
look round
اطراف کار را دیدن
barnyards
محوطهء اطراف انبار
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
parties
متداعیین اطراف دعوی
black eye
سیاهی اطراف چشم
barnyard
محوطهء اطراف انبار
sea chest
مکندههای اطراف ناو
seaward
اطراف دریا روبدریا
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
quayside
زمین اطراف بارانداز
port
ریل اطراف ناو
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
safe distance
مسافت امن اطراف مین
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
whisker
موی اطراف گونه وچانه
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
casement
پنجره
window-sills
لب پنجره
thirl
پنجره
sole plate
کف پنجره
window
پنجره
winnock
پنجره
casements
پنجره
inlier
پنجره
sash
پنجره
cant bay window
کج پنجره
sashes
پنجره
biforus
دو پنجره
biforis
دو پنجره
peeper
پنجره
window-sill
لب پنجره
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
yoke
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
windowsill
طاقچه پنجره
windowpane
جام پنجره
shutter
پشت پنجره
windowpane
شیشه پنجره
bow window
پنجره قوسی
window box
قاب پنجره
shutters
پنجره کرکرهای
shutters
پشت پنجره
lattic-window
پنجره مشبک
window leaf
لنگه پنجره
shutter
پنجره کرکرهای
three panes window
پنجره سه لنگه
sash
پنجره گلخانه
three panes window
پنجره سه چشمه
lantern-light
پنجره فانوسی
two light frame
پنجره دوچشمه
two light frame
پنجره دو قلو
sashes
پنجره گلخانه
text window
پنجره متن
sun blind
پرده پنجره
stormproof window
پنجره ضد طوفان
windowing
ایجاد پنجره
jalousie
پشت پنجره ای
ventilation blind
پیش پنجره
vent wing
پنجره گردان
sky light
پنجره شیروانی
sashes
پنجره گذاردن
smith and founder
یراق در و پنجره
sash
پنجره گذاردن
fire screen
پنجره بخاری
air grate
پنجره هواکش
active window
پنجره فعال
Venetian blind
پنجره کرکره
window-panes
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
window pane
جام پنجره
window-frames
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
window frame
قاب پنجره
casements
قاب پنجره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com