Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English
Persian
positional parameter
پارامتر وضعیتی
Other Matches
parameter
پارامتر
z parameter
پارامتر "زد"
parameters
پارامتر
passing parameter
پارامتر عبوری
parameter setting
پارامتر نشانی
linkage parameter
پارامتر پیوندی
formmal parameter
پارامتر صوری
lattice parameter
پارامتر شبکه
input parameter
پارامتر ورودی
frequency parameter
پارامتر فرکانس
impact parameter
پارامتر برخورد
pseudoparameter
شبه پارامتر
racah parameter
پارامتر راکاه
actual parameter
پارامتر واقعی
variable parameter
پارامتر متغییر
wave parameter
پارامتر موج
value parameter
پارامتر مقداری
shielding parameter
پارامتر حفافتی
symbolic parameter
پارامتر نمادی
replaceable parameter
پارامتر جایگزینی
refernce parameter
پارامتر مرجع
adjustable parameter
پارامتر تنظیم پذیر
impact parameter
پارامتر ضرب شونده
drive designator
پارامتر دیسک گردان
deceleration parameter
پارامتر کند شدن
y parameter
پارامتر چهار قطبی ایگرگ
parameter
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
communication
پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
parameters
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameter
نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
toggle switch
سویچ چند وضعیتی
to get into
توی
[وضعیتی]
افتادن
to fall into
توی
[وضعیتی]
افتادن
to revisit the situation
وضعیتی را بازدید کردن
to rehash something
وضعیتی را بازدید کردن
to be in a pickle
<idiom>
در وضعیتی دشوار بودن
stating
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
states
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
stated
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
to languish
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
tandem
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
to languish
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
toggle
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
toggles
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
to languish
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
polarities
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarity
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
spillage
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
spillages
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
to handle something
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
congestion
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
reverse
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverses
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
overflows
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflow
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
thrashing
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
deep stall
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
resonance
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
resonances
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com