| Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| hold |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
| holds |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| Manchester coding |
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است |
| times |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| time |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| timed |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| crystals |
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود |
| crystal |
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود |
| hazards |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
| hazarding |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
| hazarded |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
| hazard |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
| synchronous |
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است |
| relative |
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد |
| references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| synchronous |
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود |
| Micro Channel Architecture |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
| sensitivity |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
| sensitivities |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
| optical |
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری |
| propagation delay |
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود |
| pipelines |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
| pipeline |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
| TDR |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
| wireless network |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
| timing disc |
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور |
| ADPCM |
استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی |
| DCD |
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است |
| sample size |
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود |
| adaptive channel allocation |
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است |
| execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
| time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
| carrier |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
| carriers |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
| answer |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
| answering |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
| answered |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
| answers |
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد |
master  |
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند |
| noise |
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه |
| mastered |
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند |
| masters |
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند |
| noises |
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه |
| scans |
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB |
| scanned |
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB |
| scan |
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB |
| teletext |
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است |
| asynchronous |
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده |
| time slicing |
تقسیم بندی زمانی |
| time lag |
زمان تلف شده سکته زمانی |
| time lags |
زمان تلف شده سکته زمانی |
| mechanical time fuze |
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی |
| line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
| times |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
| timed |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
| time |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
| splits |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
| transmitter signal element timing |
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده |
| asynchronous |
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود |
| time |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
| timed |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
| times |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
| bra |
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند |
| bras |
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند |
| real time |
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود. |
| UHF |
محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون |
| busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
| session |
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است |
| sessions |
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است |
| tdm |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ارسال سریع . هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود. گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
| attack timing |
زمان بندی تک |
| timing |
زمان بندی |
| scheduling queue |
صف زمان بندی |
| scheduling |
زمان بندی |
| channel selector |
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون |
| ntsc |
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند |
| aston [British E] |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
| chyron [American E] |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
| Lower third |
قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه] |
| serial |
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان |
| serials |
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان |
| access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
| dynamic scheduling |
زمان بندی پویا |
| scheduling algorithm |
الگوریتم زمان بندی |
| schedule |
زمان بندی کردن |
| schedule |
برنامه زمان بندی |
| valve timing |
زمان بندی سوپاپ |
| event scheduling |
زمان بندی رویدادها |
| scheduled |
برنامه زمان بندی |
| schedules |
زمان بندی کردن |
| project schedule |
زمان بندی پروژه |
| scheduled |
زمان بندی کردن |
| schedules |
برنامه زمان بندی |
| time table |
جدول زمان بندی |
| non scheduled |
زمان بندی نشده |
| schedule |
برنامه زمان بندی فهرست |
| scheduled |
برنامه زمان بندی فهرست |
| schedule maintenance |
نگهداشت زمان بندی شده |
| schedules |
برنامه زمان بندی فهرست |
| composite video |
سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند |
| double |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
| doubled |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
| doubled up |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
| Autocue |
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد |
| yoke |
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر |
| turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
| packaging |
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها |
| compiler |
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند |
| Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. |
هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید. |
| cob web theorem |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
| dead time |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
| time distance |
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین |
| time base |
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی |
| lap chart |
جدول زمانی برای هر دور |
| station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
| dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
| He was quite a fellow in his day. |
زمانی برای خودش آدمی بود |
| DSR |
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد |
| set up |
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن |
| cpu time |
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی |
| timed |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| times |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| time |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| sample |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
| sampled |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
| cpu |
کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد |
| machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
| future promissory |
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند |
| resource leveling |
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع |
| leases |
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت |
| lease |
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت |
| black designation |
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده |
| modulating |
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده |
| modulates |
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده |
| tailed |
کد کنترل برای ارسال سیگنال در انتهای پیام |
| modulate |
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده |
| tail |
کد کنترل برای ارسال سیگنال در انتهای پیام |
| tails |
کد کنترل برای ارسال سیگنال در انتهای پیام |
| isochronous network |
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد |
| takedown |
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود |
| current asset cycle |
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است |
| elapsed time |
زمانی که کاربر برای انجام کاری روی کامپیوتر صرف میکند |
| signaled |
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| input/output |
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی |
| reversing |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
| signalled |
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| reversed |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
| reverse |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
| signal |
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| reperforator |
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال |
| status |
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال |
| reverses |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
| cut corners <idiom> |
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است] |
| signal |
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| signalled |
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| signaled |
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها |
| externals |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
| external |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
| dial in modem |
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است |
| pert |
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند |
| dtr |
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند |
| lap turn |
زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها |
| time over target |
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد |
| baud rate |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
| baud |
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند |
| latchkey child |
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.] |
| MCA |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
| latchkey kid [colloquial] |
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.] |
| answering |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
| answers |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
| carrier |
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی |
| answered |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
| answer |
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش |
| carriers |
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی |
| dataset |
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است |
| T carrier |
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC |
| carries |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
| telephone |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| carried |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
| carry |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
| telephoned |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| carrying |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
| telephones |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| telephoning |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| convertor |
وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود |
| protocol |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
| protocols |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
| converter |
وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود |
| temporarily |
برای زمان مشخص یا نه همیشه |
| refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
| dead |
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت |
| mttr |
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean |
