Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
Search result with all words
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
Other Matches
nethermost
پایین ترین زیر ترین
lowest
پایین ترین
downmost
پایین ترین
undermost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
lowermost
پایین ترین
bottommost
پایین ترین
tenth rate
پایین ترین درجه
tenth rate
از پایین ترین جنس
curtail step
پایین ترین پله پلگان
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
last
پایین ترین درجه یا مقام
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
curtal step
پایین ترین پله پلگان
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
rock-bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
physical
پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
bilge
پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
garboard
پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
backmost
پس ترین
lattermost
عقب ترین
backmost
عقب ترین
hindmost
عقب ترین
westernmost
غربی ترین
rearmost
عقب ترین
leftmost
سمت چپ ترین
topmost
اعلی ترین
driest
خشک ترین
arrant
بدنام ترین
aftmost
عقب ترین
drier
: خشک ترین
foremost
پیش ترین
lattermost
پست ترین
eldest
مسن ترین
best
عظیم ترین
least significant
کم اهمیت ترین
furthest
پیشرفته ترین
most significant
پراهمیت ترین
undermost
زیر ترین
nethermost
پست ترین
meritorious
شایسته ترین
middlemost
میان ترین
midmost
میان ترین
more like;most like
شبیه ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
rightmost
راست ترین
proto
مهم ترین
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
most significant bit
با ارزش ترین بیت
ticks
سخت ترین مرحله
full-back
عقب ترین بازی کن
full-backs
عقب ترین بازی کن
most significant digit
با ارزش ترین رقم
neap
خفیف ترین جزر و مد
aftermost
عقب ترین واپسین
royal road
اسان ترین راه
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
neap tide
پائین ترین جزر و مد
tick
سخت ترین مرحله
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
eastermost
شرقی ترین نقطه
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
easternmost
شرقی ترین نقطه
top flight
اعلی ترین مرتبه
lsb
کم اهمیت ترین بیت
ticked
سخت ترین مرحله
next
نزدیک ترین پس ازان
best
شایسته ترین پیشترین
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
bottom price
پائین ترین قیمت
innermost
داخلی ترین دراعماق
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
primitive data type
ساده ترین شکل داده
fullback
جای عقب ترین بازی کن
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
msb
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-sellers
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor
[gcd]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
msd
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
greatest common factor
[GCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
aftermost
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
highest common factor
[HCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common divisor
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
dynamically
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
Milco
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
dynamic
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
ahmad
اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
mastered
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodesic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
masters
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodetic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
high fidelity
ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
optimum
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و بازیابی را به داده ذخیره شده دارد
weakest maintained
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
circular carpet
قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
main
دریا
high tides
مد دریا
asea
به دریا
flooded
رو د دریا
saltwater
اب دریا
the blue
دریا
the deep
دریا
flood
رو د دریا
mere
دریا
sea foam
کف دریا
merest
دریا
floods
رو د دریا
ground
کف دریا
sea bed
کف دریا
high water
مد دریا
on the sea
دریا
cuttle bone
کف دریا
asea
در دریا
seabed
کف دریا
seas
دریا
high tide
مد دریا
at sea
در دریا
cuttlebone
کف دریا
high water line
خط مد دریا
sea froth
کف دریا
benthos
ته دریا
meerscham
کف دریا
sepiolite
کف دریا
beach foam
کف آب دریا
channels
دریا
channelled
دریا
channeling
دریا
channeled
دریا
channel
دریا
sea foam
کف آب دریا
acajou
دریا
d.j.'s locker
ته دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com