Dictiornary-Farsi | پنجره فعال | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
active window	پنجره فعال


Other Matches

child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
titles	میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
title	میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window	پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
active	هدف فعال خط مشی فعال
double lancet	[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal	میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cascading windows	چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
windowing	1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
transom	پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
efective	فعال
smacker	فعال
sthenic	فعال
active cell	سل فعال
go-ahead	فعال
strenuous	فعال
smacking	فعال
astir	فعال
upping	فعال
upped	فعال
up	فعال
operational	فعال
snell	فعال
light foot	فعال
commissioned <adj.>	فعال
light footed	فعال
active	فعال
energetic	فعال
active file	فایل فعال
active element	عنصر فعال
activate	فعال کردن
active file	پرونده فعال
actinic rays	اشعه فعال
trig	فعال سرحال
active hydrogen	هیدروژن فعال
active index	ایندکس فعال
active site	موضع فعال
active site	محل فعال
whip up <idiom>	فعال کردن
active program	برنامه فعال
active mine	مین فعال
active lines	خطهای فعال
active installation	قسمت فعال
active installation	تاسیسات فعال
come alive <idiom>	فعال ماندن
acting	فعال کاری
active index	شاخص فعال
active device	دستگاه فعال
active centers	مراکز فعال
active center	مرکز فعال
active area	ناحیه فعال
activation barrier	سد فعال سازی
active analysis	تحلیل فعال
active aircraft	هواپیمای فعال
active absorption	جذب فعال
activator	فعال ساز
active avoidance	اجتناب فعال
kinetic energy	نیروی فعال
activation	فعال سازی
activation	فعال کردن
active cell	سلول فعال
active carbon	کربن فعال
active balance	مانده فعال
out of action	غیر فعال
active	فعال کنشی
inactive	غیر فعال
hot money	پول فعال
activates	فعال کردن
enthalpy	حرارت فعال
spiritous	فعال زنده
cycle stock	موجودی فعال
spirituous	فعال سرزنده
activating	فعال کردن
semiactive	نیمه فعال
optically active	فعال نوری
operating personnel	پرسنل فعال
active force	نیروی فعال
activate	فعال کردن
activate	فعال کردن
activated	فعال کردن
passive	غیر فعال
adrenergic	فعال شونده
active sonar	ردیاب فعال
active therapy	درمان فعال
active vocabulary	واژگان فعال
actual output	بازداده فعال
active stock	موجودی فعال
actuator	فعال کننده
active sonar	سونار فعال
passives	غیر فعال
active sonar	رادار دریایی فعال
passive sonar	ردیاب غیر فعال
absorbo cel	سلولوز فعال شده
pragmatics	فعال واقع بین
surfactants	مواد فعال در سطح
activated carbon	کربن فعال شده
reactive current	جریان غیر فعال
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
activated carbon	ذغال فعال شده
pragmatic	فعال واقع بین
overactive	فوق العاده فعال
activity	فعال یا مشغول بودن
passive element	یکان غیر فعال
reactivating	دوباره فعال کردن
reactivates	دوباره فعال کردن
reactivated	دوباره فعال کردن
reactivate	دوباره فعال کردن
activities	فعال یا مشغول بودن
active status	خط مشی فعال توپخانه
activated charcoal	کربن فعال شده
active database	پایگاه دادههای فعال
idle money	پول غیر فعال
active fiscal policy	سیاست مالی فعال
surface active agents	مواد فعال در سطح
euchromatin	بخش فعال کروماتین
active zone of well	حوزه فعال چاه
commissioning the ship	فعال کردن کشتی
ce	تراشه فعال کننده
inactivate	غیر فعال کردن
activation energy	انرژی فعال سازی
reactive power	توان غیر فعال
activated charcoal	ذغال فعال شده
activated cathode	کاتد فعال شده
activated complex	کمپلکس فعال شده
activated diffusion	پخش فعال شده
activated sludge	لجن فعال شده
activating effect of functional group	گروه فعال ساز
active labor force	نیروی کار فعال
cationic	دارای کاتیون فعال
deactivates	غیر فعال کردن
go getter	شخص فعال و زرنگ
arm	خط وط وقفه فعال شده .
disabled <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
blocked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
locked <adj.> <past-p.>	غیر فعال شده
deactivating	غیر فعال کردن
go-getters	شخص فعال و زرنگ
go-getter	شخص فعال و زرنگ
deactivated	غیر فعال کردن
deactivate	غیر فعال کردن
passives	غیر فعال مطیع وتسلیم
psychoactive drug	داروی فعال کننده روان
man about town	مرد فعال اجتماعی وجهانی
passive fiscal policy	سیاست مالی غیر فعال
passive	غیر فعال مطیع وتسلیم
field operating	فعال درصحرا رده صحرایی
interrupts	خط وقفه که فعال شده است
interrupting	خط وقفه که فعال شده است
interrupt	خط وقفه که فعال شده است
lie by	غیر فعال باقی ماندن
activation	فعال شدن کنش وری
activated methylene group	گروه متیلن فعال شده
reticular activating system	دستگاه فعال ساز شبکهای
anaerobic	زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
operating force	نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
to lie dormant	غیر فعال بودن [اصطلاح مجازی]
membrane keyboard	احساس کننده فشار را فعال میکند
activates	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating	فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
nonstriker	یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
winnock	پنجره
casements	پنجره
sash	پنجره
window-sill	لب پنجره
biforis	دو پنجره
thirl	پنجره
biforus	دو پنجره
casement	پنجره
sashes	پنجره
cant bay window	کج پنجره
window	پنجره
inlier	پنجره
window-sills	لب پنجره
peeper	پنجره
sole plate	کف پنجره
apparatus	شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
to be out of action [because of injury]	غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
paper fed	که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
ascending reticular activating system	دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
epo	Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
clerestory	پنجره بام
double window	پنجره دو جداره
stormproof window	پنجره ضد طوفان
fenestral	پنجره دار
dormer window	پنجره شیروانی
inactive window	پنجره غیرفعال
sash	پنجره گذاردن
sash	پنجره گلخانه
cross bar of window	الت پنجره
continuous window	پنجره سراسری
cathedrian wheel	پنجره چرخی
chicago window	پنجره شیکاگویی
fire screen	پنجره بخاری
dead-light	پنجره ثابت
fanlights	پنجره بالای در
smith and founder	یراق در و پنجره
blind window	پنجره نما
balance window	پنجره چرخان
sun blind	پرده پنجره