Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
Other Matches
advance section
قسمت جلویی
telencephalon
قسمت جلویی مغزجنین
scratch spin
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
wire head
قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
toe point
پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
headmost
جلویی
front end
سر جلویی
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
front view
نمای جلویی
advanced
جلویی مقدم
forward station
پاسگاه جلویی
entrance door
در جلویی
[ساختمان]
front door
[of house]
در جلویی
[ساختمان]
entry door
در جلویی
[ساختمان]
forestay
بکسل جلویی
foretop
بام جلویی
entrance
در جلویی
[ساختمان]
canopies
پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
canopy
پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
lap
رسیدن به حریف جلویی
lapped
رسیدن به حریف جلویی
luff
لبه جلویی بادبان
landdau
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
noses
دماغه جلویی تخته موج سواری
The car in front is obstructintg us.
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
one toe spin
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
sanshifter
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
tack
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
toe pick
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe rake
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
tuck
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucks
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
toe weight
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
speedy cut
اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
snick
قسمت
segment
قسمت
department
قسمت
batches
قسمت
feck
قسمت
batch
قسمت
departments
قسمت
divisions
قسمت
division
قسمت
segments
قسمت
head stall
قسمت سر
portions
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
section
قسمت
arm
قسمت
caboodle
قسمت
unit
قسمت
units
قسمت
kismet
قسمت
sections
قسمت
data division
قسمت
in sections
قسمت قسمت
compartmental
قسمت قسمت
instalments
قسمت
percentage
قسمت
instalment
قسمت
installments
قسمت
internode
قسمت
pieces
قسمت
piece
قسمت
percentages
قسمت
part
قسمت
canto
قسمت
partitions
قسمت
grist
قسمت
compartments
قسمت
sects
قسمت
partition
قسمت
rasher
قسمت
rashers
قسمت
Corp
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
dole
قسمت
sect
قسمت
in part
در یک قسمت
underfoot
قسمت کف پا
compartment
قسمت
components
قسمت
component
قسمت
ratios
قسمت
agency
قسمت
party
قسمت
agencies
قسمت
portion
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
detachment
قسمت
detachments
قسمت
ratio
قسمت
plank
قسمت
cantos
قسمت
better part
قسمت بیشتر
initials
اولین قسمت
insides
قسمت داخلی
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
inside
قسمت داخلی
black body
قسمت خطرناک
cable block
قسمت کابل
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
seen
قسمت سوم see
quotient
خارج قسمت
detail group
قسمت بیگاری
detail part
قسمت مفصل
proportion
سهم قسمت
crypto service
قسمت رمز
broadest
قسمت پهن
broader
قسمت پهن
broad
قسمت پهن
division officer
افسر قسمت
divisional officer
افسر قسمت
engineer division
قسمت مهندسی
exosphere
قسمت خارجی جو
legs
بخش قسمت
concertina fold
یک قسمت به یک جهت
control section
قسمت کنترل
parcel
قسمت گره
proportions
سهم قسمت
parcels
قسمت گره
quotients
خارج قسمت
leg
بخش قسمت
channels
قسمت عمیق اب
straight
قسمت مستقیم
foot
قسمت پایینی
subsections
قسمت فرعی
bulk
قسمت عمده
bulk
قسمت بزرگ
subsection
قسمت فرعی
beginnings
قسمت اول
beginning
قسمت اول
midst
قسمت وسط
activities
قسمت یکان
northward
قسمت شمالی
activity
قسمت یکان
departments
قسمت هیئت
flattest
قسمت پهن
massing
قسمت عمده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com