Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
resignation
کناره گیری تفویض
resignations
کناره گیری تفویض
Other Matches
resigns
کناره گرفتن تفویض کردن
resign
کناره گرفتن تفویض کردن
scratch
کناره گیری
scratched
کناره گیری
scratches
کناره گیری
demission
کناره گیری
threctia
کناره گیری
resignations
کناره گیری
attrition
کناره گیری
resignation
کناره گیری
scratching
کناره گیری
isolation
کناره گیری
renunciation
کناره گیری
abdication
کناره گیری
detachment
کناره گیری
detachments
کناره گیری
separatism
کناره گیری
renouncement
کناره گیری
retired ness
کناره گیری
abdicative
مایه کناره گیری
seceding
کناره گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
to seclude oneself
کناره گیری کردن
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
throw up
کناره گیری کردن از
seceded
کناره گیری کردن
secede
کناره گیری کردن
secedes
کناره گیری کردن
avoidance
کناره گیری احتراز
retire
کناره گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
hold aloof
کناره گیری کردن
nonintervention
سیاست کناره گیری
he threatened or resingn
که کناره گیری خواهدکرد
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
withdrawals
کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal
کناره گیری از مسابقه تکواندو
retreat
عقب نشینی کناره گیری
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
retreats
عقب نشینی کناره گیری
retreating
عقب نشینی کناره گیری
retreated
عقب نشینی کناره گیری
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
After dinner he likes to retire to his study.
پس از شام او
[مرد]
دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
conferment
تفویض
investiture
تفویض
submission
تفویض
handing over
تفویض
investitures
تفویض
assigment
تفویض
vouchsafing
تفویض کردن
vouchsafes
تفویض کردن
vouchsafed
تفویض کردن
vouchsafe
تفویض کردن
conferrable
قابل تفویض
consignable
قابل تفویض
turn over
تفویض کردن
devolution
تفویض اختیارات
judicial delegation
تفویض قضایی
give over
تفویض کردن
hand over
تفویض کردن
surrending the centre
تفویض مرکز
lodge
تفویض کردن
submission
واگذاری تفویض
lodges
تفویض کردن
lodged
تفویض کردن
Delegation of Authority
تفویض اختیار
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
sides
کناره
margine
کناره
bordering
کناره
rims
کناره
bordered
کناره
border
کناره
rim
کناره
margent
کناره
edges
کناره
margins
کناره
edge
کناره
listel
کناره
margin
کناره
fringes
کناره
fringe
کناره
lip
کناره
side
کناره
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
banks
کناره توده
side
پهلو کناره
contour
خط کناره نما
map margin
کناره نقشه
levee
کناره رودخانه
stand-offish
کناره گیر
stand offish
کناره جو غیرمعاشر
stand offish
کناره گیر
offishness
کناره جویی
edges
کناره تیزی
aloof
کناره گیر
edge
کناره تیزی
retiring
کناره گیر
featheredge
کناره تیز
bank
کناره توده
sea board
کناره دریا
seceder
کناره گیر
border
کناره مرز
to declare off
کناره کردن از
bordering
کناره مرز
demit
کناره گرفتن از
standoffish
کناره گیر
bank paving
فرش کناره
to stand a. off
کناره گرفتن
sides
پهلو کناره
bordered
کناره مرز
To go into solitude . To become aloof .
کناره گرفتن
bolt rope
طناب کناره
stand-offish
کناره جو غیرمعاشر
aprons
کناره داخلی پیست
bankside
کناره دریا ورودخانه
bankside
پشته یا کناره رود
bank effect
اثر کناره رودخانه
sidewall
کناره لاستیک اتومبیل
chimney-cheek
[کناره باز شومینه]
apron
کناره داخلی پیست
sheetlines
خطوط کناره نقشه
sideliner
ادم کناره گیر
contours
خطوط کناره نما
chine
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
dubbed
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubs
تفویض مقام کردن چرب کردن
dub
تفویض مقام کردن چرب کردن
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
quarter
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
bear in
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
devolving
تفویض کردن محول کردن
devolve
تفویض کردن محول کردن
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
devolves
تفویض کردن محول کردن
devolved
تفویض کردن محول کردن
overlap
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
runner
فرش کناره
[فرش های دراز و باریکی که عموما جهت پله یا راهرو استفاده شود.]
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
chain stitch
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
Lambalo
لامبالو
[این نوع فرش که بصورت طولی و کناره بافته می شود که مربوط به قزاقستان بوده و تقلیدی از فرش تالش است و در آن از زمینه کف ساده به همراه نقوش ابتداپی و حواشی دو یا سه ردیفه استفاده می شود.]
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
retractaion
پس گیری
dewatering
اب گیری
catch
بل گیری
scorification
کف گیری
recature
پس گیری
skim
کف گیری
skimmed
کف گیری
skims
کف گیری
biases
سو گیری
bias
سو گیری
resumption
از سر گیری
recapturing
پس گیری
recaptures
پس گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com