English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
Other Matches
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
cavalry man سوار در سوار نظام
ranger تفنگ دار سواره هنگ سوار
rangers تفنگ دار سواره هنگ سوار
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
mounted به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
cavalry unit یکان سوار نظام
light horse سوار نظام سبک اسلحه
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalier سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
kamae گارد
backcourtman گارد
guards گارد
guard گارد
gamae گارد
guarding گارد
life guard گارد
lifeguard گارد
lifeguards گارد
mounting گارد
fencing position گارد شمشیرباز
escort of the standard گارد پرچم
flag guard گارد پرچم
coastguard گارد ساحلی
seaman guard گارد دریایی
itc avant garde اوانت گارد ای تی سی
praetorian guard گارد ویژه
on guard بحالت گارد
on guard گارد گرفتن
open guard گارد باز
guard of honor گارد احترام
point guard موقعیت گارد
national guard گارد ملی
coastguards گارد ساحلی
guard محافظ گارد
en garde گارد گرفتن
color guard گارد پرچم
guarding محافظ گارد
waki kamae گارد مبارز
escort guard گارد محافظ
guards محافظ گارد
armed guard گارد مسلح
escort of the color گارد پرچم
coast guard گارد کرانه
officer of the guard افسر گارد احترام
pipe the side تجمع گارد احترام
coast guard officer افسر گارد کرانه
escort of the standard گارد محافظ پرچم
lifeguards گارد نجات دریایی
lifeguard گارد نجات دریایی
escort of the color گارد محافظ پرچم
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
side boy گارد احترام میز پاس
storm trooper گارد حمله المان نازی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
swings ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
horseman سواره نظام
dragoon سواره نظام
horse سواره نظام
cavalry سواره نظام
dragoons سواره نظام
yeomanry سواره نظام
dragonnades بوسیله سواره نظام
phylarch فرمانده سواره نظام
ironside نام سواره نظام
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
yeomanry سواره نظام سرباز داوطلب
buck دولادولا رفتن سواره نظام
equites سواره نظام صاحب امتیاز
dragoons سواره نظام راهدایت کردن
dragoon سواره نظام راهدایت کردن
bucks دولادولا رفتن سواره نظام
cornetcy پرچم داری سواره نظام
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
petronel یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
escorted محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
sabretache خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
horsewoman سوار
trooper سوار
horseback سوار
pieces سوار
piece سوار
board سوار
boarded سوار
outside ofa horse سوار
troopers سوار
horsewomen سوار
in the saddle سوار
assembled سوار کردن
equitant سوار بر اسب
equestrienne زن اسب سوار
jockey چابک سوار
acheval سوار بر اسب
assemble سوار کردن
horsemen اسب سوار
modulate سوار کردن
chevalier سوار دلاور
boot and saddle سوار شوید
surfer موج سوار
armored cavalry سوار زرهی
rigged سوار کردن
skim boarder موج سوار
jockeys چابک سوار
assembles سوار کردن
board surfer موج سوار
horseman سوار کار
Mts سوار شدن
enchase سوار کردن
Mt سوار شدن
horsewoman سوار اسب
biker دوچرخه سوار
rigs سوار کردن
horsewomen سوار اسب
biker موتورسیکلت سوار
fabricating سوار کردن
horseman اسب سوار
get on سوار شدن
boaters زورق سوار
bicyclist دوچرخه سوار
fabricate سوار کردن
get in سوار شدن
reinsman اسب سوار
fabricated سوار کردن
fabricates سوار کردن
rig سوار کردن
vedette قراول سوار
horse breaker چابک سوار
washine موج سوار زن
horse man اسب سوار
cyclists دوچرخه سوار
cavalry سوار زرهی
cyclist دوچرخه سوار
riders سوار کار
mount سوار شدن بر
mount سوار کردن
mounts سوار کردن
mounted سوار شده
tobogganist سورتمه سوار
canter سوار اسب
cantered سوار اسب
cantering سوار اسب
canters سوار اسب
tobogganer سورتمه سوار
rides سوار شدن
mounts سوار شدن بر
ride سوار شدن
rider سوار کار
up سوار براسب سر پا
on shipboard سوار کشتی
horseback سوار براسب
modulates سوار کردن
take up سوار کردن
on stilts سوار چوب پا
modulation سوار سازی
modulating سوار کردن
equestrian چابک سوار
equestrian اسب سوار
on board a ship سوار کشتی
upped سوار براسب سر پا
motorists ماشین سوار
cavalier سرباز سوار
upping سوار براسب سر پا
motorist ماشین سوار
cavalier اسب سوار
uhlan سوار نیزه دار
setting up apparatus دستگاه سوار کردن
sets سوار کردن جاانداختن
staging area منطقه سوار شدن
to give somebody a ride کسی را سوار کردن
To mout a horse . سوار اسب شدن
surfboat قایق موج سوار
cuirassier سوار زره پوش
enplane سوار هواپیما شدن
unmounted سوار نشده پیاده
embark درکشتی سوار کردن
entrain سوار کردن کشیدن
coachload افراد سوار بر درشکه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com