Total search result: 201 (28 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
routing indicator |
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود |
|
|
Other Matches |
|
burn notice |
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند |
command |
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن |
commanded |
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن |
commands |
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن |
detachments |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
detachment |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
contact party |
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود |
commands |
یکان قرارگاه عمده |
command |
یکان قرارگاه عمده |
commanded |
یکان قرارگاه عمده |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
reconstitution site |
قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده |
greeked |
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا |
green phosphor |
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
constituted |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constitute |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constituting |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constitutes |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
dial up |
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه |
boundary disclaimer |
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه |
isobare |
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار |
isobars |
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار |
isobar |
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار |
identifier |
مجموعه حروف برای اختلف دادن بین بلاکهای داده مختلف یا فایل ها |
freddie |
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی |
phew |
برای نشان دادن بیزاری |
phew |
برای نشان دادن بی تابی |
uberstreichen |
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
format |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
formats |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
nil pointer |
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات |
hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
numeric |
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است . |
clocks |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
PRN |
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد |
hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
clock |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
checked |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
stopping |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
colours |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
sector |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
stopped |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
checks |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
sectors |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
ablegate |
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت |
check |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
stop |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
colour |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
blips |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
cartoon design |
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن |
accuracy |
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود |
digits |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
digit |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
mock-ups |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
stops |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
mock-up |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
blip |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
electrothermal printer |
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود |
goal light |
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار |
ends |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
key signature |
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود |
end |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
forecaddie |
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف |
bubble help |
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
ended |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
distinguished unit citation |
نشان لیاقت یکان |
distinguished unit citation |
نشان یکان برجسته |
autos |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
auto |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
breaker line |
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
discharge indicator disc |
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق |
phonetician |
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس |
references |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
marker |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
reference |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
markers |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
true convergence |
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات |
opens |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
opened |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
unit emplaning |
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود |
returning |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
return |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returned |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returns |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
backslash |
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند |
setter |
جواهر نشان حروف چین |
setters |
جواهر نشان حروف چین |
access control |
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد |
suspend |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
gyro |
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد |
suspends |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
suspending |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
telltale |
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد |
redirected |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirects |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirect |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirecting |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
color |
پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه |
puncuation |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
complementation |
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
ebcdic |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
colours |
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد |
colour |
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد |
extends |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extend |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extending |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
tree |
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند |
shifts |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
shift |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
shifted |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
prompted |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompt |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompts |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
marker |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
markers |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
retreat |
انزوا [گروهی برای مدتی] |
kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
retreat |
گوشه نشینی [گروهی برای مدتی] |
flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashed |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
colony |
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان] |
motor pool |
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت |
cards |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
card |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
geographic reference |
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی |
raised type |
حروف برجسته برای |
diskless workstation |
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد |
enroute personnel |
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات |
example is better than precept |
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است |
controller |
وسیلهای که حروف یا کد گرافیکی و دستورات را می پذیرد و آنها را به یک الگوی -dot matix تبدیل میکند که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند |
controllers |
وسیلهای که حروف یا کد گرافیکی و دستورات را می پذیرد و آنها را به یک الگوی -dot matix تبدیل میکند که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند |
televised |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televise |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televises |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televising |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
Which bus do I take to Victoria Station? |
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟ |
claim frame |
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه |
shunting station |
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو |
reaction time |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
forming up |
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن |
primary |
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند |
halftone |
توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند |
halftones |
توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند |
imethod |
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر |
homing device |
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها |
relateral tell |
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه |
true origin |
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی |
length |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
lengths |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
text |
حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات |
texts |
حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
string |
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود |
aeronautical station |
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی |
alphamosaic |
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس |
fields |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
fielded |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
field |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
zeroed out |
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر |
alphabetize |
قرار دادن به ترتیب حروف الفبا |
greaten |
درشت نشان دادن اهمیت دادن |
scribing |
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت |
marks |
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار |
mark |
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار |
string |
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی |
transponder |
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند |
drive |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
drives |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
force augmentation |
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان |
tenants |
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی |
tenant |
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی |
visit of courtesy |
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر |
check |
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها |
checked |
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها |
checks |
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها |
texts |
ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن |
text |
ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن |
printed |
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ |
prints |
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ |
print |
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ |