English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
Other Matches
logistics شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
means of transport وسائط نقلیه
meetings تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics عبو ومرور وسائط نقلیه
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
traffick عبو ومرور وسائط نقلیه
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplight چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplights چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trailerite ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
dilly وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
pious fraud حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
logo زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
time charter اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
piggyback trafic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
call-ups احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
halftone توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
halftones توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
intermittently بنوبت
alternatively بنوبت
in turn by turns بنوبت
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
alternated بنوبت انجام دادن
alternates بنوبت انجام دادن
alternate بنوبت انجام دادن
round robin انجام مسابقه بنوبت
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
to express one self مقاصد خودرا فهماندن
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
call off فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
hauled حمل ونقل
haul حمل ونقل
transports حمل ونقل
transported حمل ونقل
forwarding حمل ونقل
hauling حمل ونقل
transport حمل ونقل
transporting حمل ونقل
hauls حمل ونقل
transportation حمل ونقل
prity to any one's designs اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
transportable قابل حمل ونقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
carried حمل ونقل کردن
portability قابلت حمل ونقل
carrying حمل ونقل کردن
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
wagoner متصدی حمل ونقل
carry حمل ونقل کردن
carries حمل ونقل کردن
cabotage حمل ونقل ساحلی
conveying capacity فرفیت حمل ونقل
common carrier متصدی حمل ونقل
portable قابل حمل ونقل
cost of transport قیمت حمل ونقل
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
transport means وسیله بارکشی یاحمل ونقل
cto عامل حمل ونقل ترکیبی
ammunition lift capability فرفیت حمل ونقل مهمات
air delivery حمل ونقل از راه هوا
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
tote حمل ونقل کردن سوق دادن
lighterage حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
toting حمل ونقل کردن سوق دادن
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
totes حمل ونقل کردن سوق دادن
toted حمل ونقل کردن سوق دادن
mto عامل حمل ونقل چند نوعه
gangplank سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
gangplanks سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
haulage پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
communally گروهی
communal گروهی
trimerous سه گروهی
triple سه گروهی
congregational گروهی
triples سه گروهی
tripling سه گروهی
gregarious گروهی
tripled سه گروهی
group atmosphere جو گروهی
vehicles وسیله نقلیه
transport وسیله نقلیه
transport car وسیله نقلیه
vehicle وسیله نقلیه
transported وسیله نقلیه
conveyances وسیله نقلیه
conveying appliance وسیله نقلیه
steeds وسیله نقلیه
steed وسیله نقلیه
conveyance وسیله نقلیه
transports وسیله نقلیه
transporting وسیله نقلیه
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
group printing چاپ گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
team game بازی گروهی
sociogram نگاره گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
esprit de corps روح گروهی
group test ازمون گروهی
batch quantity کمیت گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
bulk properties خواص گروهی
deck switch کلید گروهی
group contagion سرایت گروهی
group discussion بحث گروهی
group drive محرکه گروهی
collective protection حفافت گروهی
gang punch منگنه گروهی
group pressure فشار گروهی
team teaching تدریس گروهی
mameluke عضو گروهی
group norms هنجارهای گروهی
intergroup میان گروهی
group membership عضویت گروهی
syntality شخصیت گروهی
quadrille رقص گروهی
corporations گروهی از مردم
quadrilles رقص گروهی
corporation گروهی از مردم
group selector سلکتور گروهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com