Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English
Persian
half baked
نیم پخته
half baked
ناپخته ناقص
half baked
خل
half baked
بی تجربه
half baked
خام
Search result with all words
half-baked
نیم پخته
half-baked
نیم پز
half-baked
ناقص
half-baked
<idiom>
احمق
Other Matches
baked
سوختن خشک کردن
baked
تنوری
baked
سوزاندن
baked
پختن
baked
طبخ کردن
I am absolutely baked.
از گرما پختم
baked beans
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
baked meat
نان شیرینی
slack baked
نیم پخته
dough baked
نیم پخته
dough baked
نیم پز
dough baked
ناپخته
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
hard baked
سفت پز
hard baked
سفت پخته شده
half and half
نصفانصف
half and half
بالمناصفه
half in half out
دو پشتک به عقب با نیم وارو
i thank you be half of
از طرف ... تشکر می کنم
right half
نیمهراست
half way
نیمه راه
one half of
نیمی از
one half of
یک نصف
half a d.
نیم دو جین
ones better half
زن
outside half
هافبک کناری
one's better half
زن بطور کنایه
second half
نیمه دوم
half a d.
شش تا
one is half of two
یکی نیمی است از دو
to go off half
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
to go off half
بی گدارباب زدن
half way
واقع در نیمه راه
half
سو
half and half
نوعی ابجو انگلیسی
half
طرف
half
بطور ناقص
half
نیمه نخست
half
ارسال داده در یک جهت در واحد زمان روی کانال یک سویه
half
شریک ناقص
first half
نیمه نخست
half
یکی از دو بخش معادل
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
half
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
half
مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
half
نصف
half
کارتن با طول نصفه
half
نیم
half
نصفه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
half
نیمی
half sole
نیم تخت
half slip
زیر پیراهنی
half sister
خواهر ناتنی
half slip
ژوپن
half sole
نیم تخت انداختن
half sole
نیم تخت زدن
half sovereign
سکه زر ده شیلینکی انگلیس
half tone
سایه روشن زدن
half tone
سایه روشن
half tone
رنگ متوسط سایه رنگ
half tone
نیم پرده
half timer
شاگردیکه درنیمی ازوقت خوددرس میخواندودرنیمه دیگرکارمیکند
half time
نیمه بازی
half time
نیم وقت
half time
نصف وقت
half timber
ساخته شده از الوار کوتاه
half timber
الوار کوتاه
half tide
حالت وسط جزر ومد
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
half step
نیم قدم
half staff
نیم افراشته
half step
نیم گام
half track
هاف تراک
half sidestep
روش صعود با اسکی گام به گام
half pace
تخت گاه
half pace
شاه نشین
half of my time
نیمی ازوقت من
half nephew
پسرناخواهری
half nephew
پسرنابرادری
half moon
هرچیزهلالی شکل
half moon
هلالی
half moon
تربیع اول وثانی زن قحبه
half moon
نصفه ماه
half mast
نیم افراشتن پرچم
half mast
نیم افراشتگی پرچم
half mast
نیم افراشته
half mast
نیم افراشتن
half mast
نیم افراشتگی
half made
نیم دیوانه
half pace
سکو
half pay
حقوق ناتمام
half pay
حق انتظار خدمت
half seas over
مست خراب
half shadow
نیم سایه
half section
نیم مقطع
half section
نیم برش
half seas over
پاتیل
half round
گج بری نیم گرد
half round
نیم دایره
half round
نیم گرد
half relief
نیم برجسته
half reaction
نیم واکنش
half pint
کوچولو
half pint
کوچک
half pint
کوتاه تر از مقدارمتوسط
half penny
سکه نیم پنی
half pay
حق مستمری
half made
اندکی دیوانه
go off half-cocked
<idiom>
صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
half-glasses
عینک یک چشمی
half indexing
فهرستسازینیمه
half handle
نیمدسته
half barb
پیکاننصفه
fly half
نیمهپرتابمرتفعتوپ
centre half
نیمهمیانی
half-timbered
نیمه چوبی
Give me half
[some of it]
of it!
نصف آن
[یکخورده از آن]
را به من بده!
to see with half an eye
ازگوشه چشم دیدن
to meet half way
درنیمه راه کسی را دیدن یابرخورد کردن
half-bat
آجر نیمه
half-side
نصفیکطرف
half price
نصف قیمت
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
half the battle
<idiom>
قسمت بزرگیاز کار
half-term
تعطیلیبینترم
half-price
نیمبها
half-day
کارنیمروز
half board
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
left half
نیمهچپ
half-slip
زیرداخلی
six of one and half-a-dozen of the other
<idiom>
دوقلو بودن
meet someone half-way
<idiom>
به توافق رسیدن با کسی
for half board
برای نیم پانسیون
half-column
نیمه ستون
half-figure
پیکره انتهایی
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
half yearly
نیم ساله
half yearly
شش ماهه
half word
نیم کلمه
half worcester
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
half width
نیم پهنا
half way houses
خانههای امادگی
half volley
ضربه بلافاصله پس ازتماس توپ با سطح
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
half view
نیم نما
half truth
حقیقت ناقص
half truth
سخن نیم راست
half tracked
نیمه شنی
he did half swear
سخت سوگندیادکردن
he is half your weight
وزن او نصف وزن شما است
i had half a mind to go
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
half-moon
سنگر نیم هلالی
half-pace
شاه نشین نیم گرد
right half back
نگهبان راست
half-timbering
ساختمان نیمه چوبی
one and half pass
یک و نیم گذری
of half blood
ناتنی
meet half way
مصالحه کردن سازش کردن
meet half way
مدارا کردن
lap half
پیوند نیم نیم
it is not half bad
انجا بداست
it is not half bad
هیچ بد نیست
it is half cooked
نیم پخته است
half track
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
half mad
خل
half caste
دورگه
half astern
نصف قدرت به عقب
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
half angle
نیمساز
half cock
چخماق در حال نیم پا
half adder
نیمه جمع کننده
half adder
نیم افزایشگر
half a rial
نیم ریال
half pst two
دوونیم
half past two
دوونیم
at half cock
از بند دوم رد شده
half-sisters
خواهر ناتنی
half-sister
خواهر ناتنی
half-brothers
برادر امی یا ابی
half back
میان بازی کن
half back
میان
half binding
جلدنیم چرم
half caste
دارای پدر اروپایی ومادر هندوستانی
half cap
سلام با اندک تکانی درکلاه
half cap
نیم سلام
half brother
برادر ناتنی
half brother
نابرادری
half breed
ادم دورگه
half breed
از نژاد مختلف
half bred
بی تربیت
half bred
دورگه
half bound
درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
half boot
نیم چکمه
half blooded
دورگه
half blood
نابرادری یا ناخواهری دورگه
half-brothers
برادر ناتنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com