Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
nerve block	وقفه عصبی
Other Matches
nerve	رشته عصبی
nerve	قوت قلب دادن نیرو بخشیدن
have a nerve <idiom>	پر رو شدن
nerve	پی
nerve	عصب
nerve	وتر طاقت
to get on one's nerve	کوک کردن
nerve	قدرت
to get on one's nerve	عصبانی کردن
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
depressor nerve	عصب کندساز
cochlear nerve	حلزونگوش
spinal nerve	عصب نخاعی
to nerve oneself	طاقت اوردن
sympathetic nerve	عصب سمپاتیک
cranial nerve	عصب جمجمهای
to nerve oneself	دل به خود دادن
optic nerve	عصب باصره
to nerve oneself	قوت قلب پیدا کردن
cranial nerve	عصب جمجمه
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
tibial nerve	عصبدرشتنی
cranial nerve	عصب دماغی
cranial nerve	عصب کاسه سر
vestibular nerve	عصبدهلیزی
You sure have a nerve to ask become a director.	آخر تورا چه ره ریاست
ulnar nerve	عصبزندزبرین
sural nerve	عصبوابستهبهساقپا
saphenous nerve	عصبسافنوس
obturator nerve	عصبآبتوراتور
nerve termination	عصبانتهایی
median nerve	عصبمیانی
ilioinguinal nerve	عصبایلیونگینال
iliohypogastric nerve	عصبایلیوپکستیویک
gluteal nerve	اعصابسمتچپ
femoral nerve	اعصابسمتراست
digital nerve	عصبانگشتی
cochlear nerve	عصب
axillary nerve	عصبجانبی
nerve gases	گاز اعصاب
nerve gas	گاز اعصاب
sensory nerve	عصب حسی
vestibulocochlear nerve	عصب دهلیزی- حلزونی
nerve impulse	تکانه عصبی
nerve fibre	تار عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve current	جریان عصبی
nerve center	مرکزفرماندهی
nerve center	مرکز عصبی
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
vagus nerve	عصب ریوی-معدی
vagus nerve	عصب واگ
trochlear nerve	عصب اشتیاقی
trochlear nerve	عصب قرقرهای
trigeminal nerve	عصب سه قلو
oculomotor nerve	عصب حرکتی عمومی چشم
nerve wrack	دشوار
nerve wrack	خسته کننده اعصاب
nerve cell	نرون
nerve cell	سلول عصبی
glossopharyngeal nerve	عصب زبانی- حلقی
pneumogastric nerve	پی با عصب شش و معده
quditory nerve	پی شنوایی
quditory nerve	عصب سامعه
facial nerve	عصب صورتی
radial nerve	پی زندزبزین
radial nerve	عصب زنداعلی
sciatic nerve	عرق النسا
pathetic nerve	عصب اشتیاقی
hypoglossal nerve	عصب زیرزبانی
pathetic nerve	پی بکری
nerve cell	یاخته عصبی
nerve agent	گازعصب
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
motor nerve	عصب حرکتی
olfactory nerve	عصب شامه
olfactory nerve	پی بویایی
olfactory nerve	عصب بویایی
optic nerve	عصب بینایی
sciatic nerve	بی عرق النسا
nerve bundle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve centres	مرکز فرمان
accessory nerve	عصب فرعی
nerve-racking	دشوار
auditory nerve	عصب شنوایی
nerve centre	مرکز فرمان
acoustic nerve	عصب شنوایی
accessory nerve	عصب شوکی
nerve fascicle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
abducens nerve	عصب حرکتی خارجی چشم
nerve-racking	خسته کننده اعصاب
nerve racking	دشوار
nerve racking	خسته کننده اعصاب
minor sciatic nerve	عصبسیاتیککوچک
free nerve ending	پایانه ازاد عصب
deep peroneal nerve	عصبمیانیپرونال
superficial peroneal nerve	اعصابسطحیساقپا
common peroneal nerve	عصبوابستهبهنازکنی
lateral cutaneous femoral nerve	عصبکوتانئوسراستکناری
block	سد کردن خطا
block	بلوک سیمانی
block	دفاع
block	قرقره طناب خور
block	سدکردن غیرمجاز حریف
block	دفاع در مقابل ابشار
self block	خودبندی
block	مسدودکردن
block	قالب ریختن
block	بلاک
block	توقف رویدادن چیزی
block	تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block	مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block	بلوک ساختن
block	یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
the block	مردن بوسیله گردن زنی
block	توده
block	توده قلنبه
block	قالب کردن
block	مانع شدن از بازداشتن
block	بستن مسدود کردن
block	قطعه
block	کنده مانع ورادع
block	بلوک
block	اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block	جعبه قرقره
block	سد
block	انسداد
block	وقفه
block	قطعه زمین
block	پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block	مانع شدن
block	سد کردن
block	سد قالب
block	پارازیت
block	کنده
block	قرقره
block	مانع
block	منطقه
block	بنداوردن
block	یک دستگاه ساختمان
block	بندال
block out	جاسازی
block	فراکسیون
v block	گونیای جناقی
on the block <idiom>	فروخته شده
anchorage block	بستلنگرگاه
hoisting block	گیرهجرثقیل
cluster-block	چندین طبقه آپارتمان
chock-a-block	مملو
breeze-block	خاکه زغال نیمه سوز
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
pierce the block	شکافتن دفاع
offensive block	دفاع تهاجمی
chock-a-block	به هم چپیده
earth block	پلاکزمینی
crown block	قرقرهراس
key-block	سنگ تاج
brush block	سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
one man block	تک دفاع
block-house	دژ چوبی
block-cornice	قرنیز بلوکی
to walk around the block	دور بلوک خیابان راه رفتن
knock one's block off <idiom>	خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block <idiom>	(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
tower block	ساختمانبرجمانند
breeze-block	آجرسیمانی
block vote	رایفردیبهگروهی
block capitals	حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block	بستانتقال
to block out an inage	دراوردن یک تصویردرذهن
tension block	کششقرقره
block-capital	سرستون بالشتکی
pulley block	کلیدسایهروشن
pin block	بخشسوزنی
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
spike over the block	ابشار از بالای دفاع
to block a hat	قالب کردن یک کلاه
starting block	سکوی شروع
starting block	تخته استارت
stone block	قالبسنگ
storage block	بلوک ذخیره
swage block	قالب سوراخ سوراخ
swivel block	قرقره گردان
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
tackle block	دستگاه قرقره جرثقیل
to block out an inage	طرح کردن یک فکر
tail block	قرقره طناب دار
tail block	قلاب عقب هواپیما
to block a passage	مسدود کردن یک راه
three man block	دفاع سه نفره
title block	قسمت مربوط به درج اطلاعات
title block	قسمت عنوان نامه
snatch block	قرقره پران
snatch block	قرقره فلزی چفت دار
shoulder block	سد کردن حریف با ضربه شانه
plummer block	کنده محور
plummer block	کنده شفت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com