English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
swivel block قرقره گردان
Other Matches
swivel مفصل گردان
swivel روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivel نوسان کردن
swivel هرزه گرد
swivel لولای پاشنه گرد
swivel چشمی خود گرد
swivel گردنده
swivel حلقه خودگرد
swivel گشتن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel حلقه گردان
swivel قسمت گردند ه میخ یاپیچ سرپهن روی محورگردیده
swivel چرخاندن
swivel مفصل گردنده
swivel مدبر
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
mooring swivel خودگر مهار مین
mooring swivel مدور چهار راه
mooring swivel مدور مهار
swivel lock قفلچرخان
swivel head سرحلقهگردان
swivel flex سیمروکشدارچرخان
stacking swivel حلقه چاتمه
steering swivel مفصل فرمان
swivel chair صندلی چرخان
swivel gun توپ قابل چرخش روی پایه نصب
swivel gun توپ قابل چرخش روی جک تیر
swivel joint مفصل گردان
swivel knee زانویی گردان
swivel piece مدور دو راه
swivel piece مدور لنگر
snap swivel حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
swivel vise گیره گردان
swivel base پایهگردنده
swivel table میز نوسان دار
swivel wall lamp لامپچرخاندیواری
swivel-tilter armchair صندلیچرخدار
dual swivel mirror آینهبازشو
office swivel chair صندلی گردان اداری
v block گونیای جناقی
self block خودبندی
the block مردن بوسیله گردن زنی
block بندال
block فراکسیون
on the block <idiom> فروخته شده
block out جاسازی
block مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block منطقه
block مانع
block قرقره
block کنده
block پارازیت
block سد قالب
block سد کردن
block مانع شدن
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block قطعه زمین
block وقفه
block توده قلنبه
block بنداوردن
block انسداد
block سد
block جعبه قرقره
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block کنده مانع ورادع
block قطعه
block بستن مسدود کردن
block مانع شدن از بازداشتن
block قالب کردن
block بلوک
block توده
block یک دستگاه ساختمان
block سدکردن غیرمجاز حریف
block دفاع در مقابل ابشار
block قالب ریختن
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block بلوک ساختن
block تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block توقف رویدادن چیزی
block بلاک
block مسدودکردن
block دفاع
block سد کردن خطا
block بلوک سیمانی
block قرقره طناب خور
swage block قالب سوراخ سوراخ
storage block بلوک ذخیره
stone block قالبسنگ
nerve block وقفه عصبی
nested block بلوک تو در تو
input block بلاک ورودی
starting block سکوی شروع
fuse block خانه فیوز
input block واحد ورودی
leg block and under over فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
form block بلوک فرمکاری
foot block بالشتک ستون
foot block زیر سری ستون
keel block تیر حمالی که به کشش کارمیکند
offensive block دفاع تهاجمی
starting block تخته استارت
fuse block چینی فیوز
plummer block کنده محور
plummer block کنده شفت
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
fuse block بلوک فیوز
fuse block قالب فیوز
punch down block وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block بلوک شعاعی
radius block بلوک شعاعی
hat block قالب کلاه
pierce the block ابشار محکم غیرقابل دفاع
pierce the block شکافتن دفاع
snatch block قرقره فلزی چفت دار
snatch block قرقره پران
spike over the block ابشار از بالای دفاع
one man block تک دفاع
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
pully block قرقره مرکب
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
tower block ساختمانبرجمانند
breeze-block آجرسیمانی
block vote رایفردیبهگروهی
block capitals حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block بستانتقال
tension block کششقرقره
tail block قلاب عقب هواپیما
pulley block کلیدسایهروشن
pin block بخشسوزنی
knock one's block off <idiom> خیلی سخت به کسی صدمه زدن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
to walk around the block دور بلوک خیابان راه رفتن
key-block سنگ تاج
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
breeze-block خاکه زغال نیمه سوز
block-plan نقشه اولیه ساختمان
block-house دژ چوبی
block-cornice قرنیز بلوکی
block-capital سرستون بالشتکی
hoisting block گیرهجرثقیل
earth block پلاکزمینی
crown block قرقرهراس
two man block دفاع دونفره
to block out an inage دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage طرح کردن یک فکر
to block a passage مسدود کردن یک راه
to block a hat قالب کردن یک کلاه
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
title block قسمت عنوان نامه
title block قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block دفاع سه نفره
tail block قرقره طناب دار
wood block قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
block and tackle طناب و قرقره
anchorage block بستلنگرگاه
chock-a-block به هم چپیده
chock-a-block مملو
chock-a-block کیپ
chock-a-block پر
chock-a-block بالا کشیده
chock-a-block کاملا افراشته
chock-a-block خفت
chock-a-block کاملا کشیده
block and tackle قرقره و زنجیر
tackle block دستگاه قرقره جرثقیل
block storing کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
block letter چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
block length طول کندهای طول بلاک
block length درازای بلوک طول بلوک
block length درازای کنده
block house موضع مستحکم
block heel نعلبند پاشنه اسب
block header سر بلوک
block graphics نگاره سازی بلوک
block gap gap interrecord شکاف بین بلاک
block gap شکاف بین کندهای
block diagram نمودار بلوکی نمودار کلی
block diagram بلوک دیاگرام
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
block lining پوشش با بلوک سیمانی
block sort جورسازی کندهای
block sort مرتب کردن بلاکی
block size اندازه بلاک
block size اندازه کندهای
block size اندازه کنده
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
block ship سد کردن دهانه کانال
block protection حفافت بلوک
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
block operation عملیات بلوک
block move جابجایی بلوک
block move انتقال بلوک
block mark نشان کنده
block lining پوشش بلوکی
block diagram نمودار کلی
block diagram نمودار بلوکی
anvil block سندان مخصوص اهنگری
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
building block کنده ساخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com