English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 306 (16 milliseconds)
English Persian
long :اشتیاق داشتن
long- :اشتیاق داشتن
longed :اشتیاق داشتن
longer :اشتیاق داشتن
longest :اشتیاق داشتن
longs :اشتیاق داشتن
Search result with all words
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
red کسری داشتن حساب
redder کسری داشتن حساب
reddest کسری داشتن حساب
reds کسری داشتن حساب
warehouse در انبار نگه داشتن
warehouses در انبار نگه داشتن
award مقرر داشتن اعطا کردن
awarded مقرر داشتن اعطا کردن
awarding مقرر داشتن اعطا کردن
awards مقرر داشتن اعطا کردن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
gain دستیابی داشتن به یک فایل
gained دستیابی داشتن به یک فایل
gains دستیابی داشتن به یک فایل
direct objects اعتراض داشتن
indirect objects اعتراض داشتن
object اعتراض داشتن
objected اعتراض داشتن
objecting اعتراض داشتن
objects اعتراض داشتن
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledges وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging وصول نامهای را اشعار داشتن
simulate شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
butt پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butted پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butts پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
mean معنی ومفهوم خاصی داشتن
mean معنی داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meaner معنی ومفهوم خاصی داشتن
meaner معنی داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meanest معنی ومفهوم خاصی داشتن
meanest معنی داشتن
state افهار داشتن افهارکردن
state- افهار داشتن افهارکردن
stated افهار داشتن افهارکردن
states افهار داشتن افهارکردن
stating افهار داشتن افهارکردن
put تقدیم داشتن
puts تقدیم داشتن
putting تقدیم داشتن
list خوش امدن دوست داشتن
stop نگاه داشتن
stopped نگاه داشتن
stopping نگاه داشتن
stops نگاه داشتن
shoot درد کردن سوزش داشتن
shoots درد کردن سوزش داشتن
sleeve دراستین داشتن
sleeves دراستین داشتن
supplied عرضه داشتن
supply عرضه داشتن
supplying عرضه داشتن
save رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves رهایی بخشیدن نگاه داشتن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserves نگه داشتن اختصاص دادن
reserving نگه داشتن اختصاص دادن
lead سوق دادن بران داشتن
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads سوق دادن بران داشتن
leads هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlock بهم ارتباط داشتن
interlocked بهم ارتباط داشتن
interlocking بهم ارتباط داشتن
interlocks بهم ارتباط داشتن
smart سوزش داشتن
smarted سوزش داشتن
smarter سوزش داشتن
smartest سوزش داشتن
smarting سوزش داشتن
smarts سوزش داشتن
trust اعتماد داشتن
trust پشت گرمی داشتن به
trusted اعتماد داشتن
trusted پشت گرمی داشتن به
trusts اعتماد داشتن
trusts پشت گرمی داشتن به
bear داشتن
bear در بر داشتن
bear تاثیر داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
Other Matches
craved اشتیاق داشتن
hungering اشتیاق داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
hungers اشتیاق داشتن
thirst اشتیاق داشتن
hankers اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
hungered اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
hunger اشتیاق داشتن
to yearn to بکسی اشتیاق داشتن
aspiring ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspire ارزو کردن اشتیاق داشتن
yearned اشتیاق داشتن مشتاق بودن
aspired ارزو کردن اشتیاق داشتن
yearn اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns اشتیاق داشتن مشتاق بودن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
aspirations اشتیاق
raring پر از اشتیاق
hungered اشتیاق
longings اشتیاق
hungering اشتیاق
hungers اشتیاق
hunger اشتیاق
wistfulness اشتیاق
appetite اشتیاق
appetites اشتیاق
aspiration اشتیاق
lackadaisical بی اشتیاق
enthusiasms اشتیاق
hankering اشتیاق
hankerings اشتیاق
eagerness اشتیاق
longing اشتیاق
avidity اشتیاق
anxiousness اشتیاق
appetency اشتیاق
lukewarm بی اشتیاق
enthusiasm اشتیاق
appetence اشتیاق
desirability درجه اشتیاق
anxieties اشتیاق نگرانی
hunger for اشتیاق به چیزی
breathlessly با نهایت اشتیاق
enthusiasm وجدوسرور اشتیاق
anxiety اشتیاق نگرانی
keenness اشتیاق ارزومندی
enthusiasms وجدوسرور اشتیاق
heats اشتیاق وهله
snap up <idiom> با اشتیاق گرفتن
thirst ارزومندی اشتیاق
heat اشتیاق وهله
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
to groan for anything اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
set-tos با اشتیاق شروع کردن
set to با اشتیاق شروع کردن
set-to با اشتیاق شروع کردن
forwardness اشتیاق شتاب زدگی
appetence or tency اشتیاق خواهش طبیعی
solicitude اشتیاق دقت زیاد
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
to p for ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
doubting شک داشتن
to hold a meeting داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
to be feverish تب داشتن
possessing داشتن
lackvt کم داشتن
to be in a f. تب داشتن
lacked کم داشتن
to have f. تب داشتن
having داشتن
to hold داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
owns داشتن
owned داشتن
own داشتن
relieving داشتن
relieves داشتن
to have possession of داشتن
lacks کم داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
owning داشتن
doubted شک داشتن
redolence بو داشتن
doubt شک داشتن
monogyny داشتن یک زن
lack کم داشتن
relieve داشتن
to go hot تب داشتن
want کم داشتن
intercommon داشتن
wanted کم داشتن
figure on اطمینان داشتن
contradict تناقض داشتن با
resembled شباهت داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
resemble شباهت داشتن
implying دلالت داشتن
stick up برجستگی داشتن
protruding برامدگی داشتن
resembles شباهت داشتن
stick-up برجستگی داشتن
imply دلالت داشتن
exists وجود داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
existed وجود داشتن
tolerate طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
exist وجود داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerating طاقت داشتن
resembling شباهت داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
occupying مشغول داشتن
implies دلالت داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
stick-ups برجستگی داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
attends حضور داشتن
disguised نهان داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
fribble لکنت داشتن
disguise نهان داشتن
bestowon ارزی داشتن
bear on نسبت داشتن
gestate در شکم داشتن
dubitation گمان شک داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
to think [of] عقیده داشتن
going to قصد داشتن
hears خبر داشتن
disguises نهان داشتن
dubitation تردید داشتن
differs فرق داشتن
contradicts تناقض داشتن با
abominate تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
differing فرق داشتن
abominating تنفر داشتن
hear خبر داشتن
dispateh گسیل داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
contradicted تناقض داشتن با
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com