English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
Other Matches
compiler اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
alternates آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
alternated آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
inactive آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
peripheral آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
slaves صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
batches این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
non dedicated server کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
interfaces نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
suite of programs 1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص
processor ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
dedicated کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
standards تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
idem همان
identic همان
identical همان
very همان
thingummy همان
same همان
this same همان
selfsame همان
self-same همان خود
very همان همین
for that matter <idiom> به همان علت
i went on the instant در همان ان رفتم
i went that instant در همان ان رفتم
equally <adv.> به همان طریق
one یکی از همان
instatu quo در همان حال
accordingly از همان قرار
self same همان خود
equally <adv.> همان مقدار
just as well <adv.> به همان طریق
of the same kind از همان نوع
at the very beginning از همان اولش
it is the same thing همان است
s.c همان دعوی
therabout در همان نزدیکی
of that ilk دارای همان جا
of that ilk اهل همان جا
just as well <adv.> همان مقدار
the reinbefore همان سندیاقرارداد
nothing short of عینا همان
ones یکی از همان
s.c همان پرونده
selfsame درست همان
same همان کار
that once همان یک بار
same همان جور
of even date دارای همان تاریخ
idem همان نویسنده در همانجا
it is much the same تقریبا همان است
even دارای همان تاریخ
He would never retract . هر چه بگوید همان است
one عین همان یکی
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
ones عین همان یکی
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
step jump پرش و برگشت روی همان پا
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
per همان طور که در الگو نشان داده شده
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
This is the very thing I wanted. این همان چیزی است که دلم می خواست
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
timed سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
times سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
exclusive آنچه شامل نمیشود
circulating آنچه به راحتی می چرخد
circular آنچه در یک دایره می چرخد
constants آنچه تغییر نمیکند
contiguous آنچه اثر می گذارد
used آنچه جدید نیست
constant آنچه تغییر نمیکند
unwanted آنچه لازم نیست
lightweight آنچه سنگین نیست
biased آنچه اریب دارد
protective آنچه حافظت میکند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
authentic آنچه درست است
previous آنچه زودتر رخ میدهد
lightweights آنچه سنگین نیست
auxiliaries آنچه کمک میکند
incoming آنچه از خارج می آید
knowledge آنچه دانسته است
auxiliary آنچه کمک میکند
producing آنچه تولید میکند
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
movable آنچه قابل حرکت است
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
requirements آنچه مورد نیاز است
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
round آنچه در دایره حرکت میکند
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
approximating آنچه تقریبا درست است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
identities آنچه کسی یا چیزی است
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
unedited آنچه ویرایش نشده است
flexible آنچه قابل تغییر است
identity آنچه کسی یا چیزی است
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
efficient آنچه که خوب کار میکند
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
quantifiable آنچه قابل شمارش است
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
finished آنچه کامل شده است
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com