English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
laboratorial ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
Other Matches
jiffy jack جک ازمایشگاهی
laboratorian ازمایشگاهی
laboratorial ازمایشگاهی
analytical grade خلوص ازمایشگاهی
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
limonite ترکیب شیمیائی است که حدودا" 5 تا 02 درصداهن دارد
laboratorian کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
iron pyrites ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
experimental ازمایشگاهی خطای ازمایش
picking پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
controlled thermonuclear reaction جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
workhouse کارخانه
workhouses کارخانه
factories کارخانه
shops کارخانه
house work کارخانه
shopped کارخانه
plant کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
plants کارخانه
coopery کارخانه
manufactory کارخانه
works کارخانه
shop کارخانه
workplaces کارخانه
workplace کارخانه
factory کارخانه
worked کارخانه
work کارخانه
shedding کارخانه سرپوشیده
studios کارگاه کارخانه
industrialists کارخانه دار
studio کارگاه کارخانه
works inspector بازرس کارخانه
manufacturer صاحب کارخانه
industrialist کارخانه دار
shed کارخانه سرپوشیده
siren سوت کارخانه
plant mixing امیختن در کارخانه
power house کارخانه برق
manufacturing کارخانه دار
electric plant کارخانه برق
manufacturers صاحب کارخانه
cut back تعطیل کارخانه
generating station کارخانه برق
generating plant کارخانه برق
works superintendent مدیر کارخانه
plants نبات کارخانه
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
spinning کارخانه نخریسی
cotton factory کارخانه نخ ریسی
smelting plant کارخانه ذوب
sirenic سوت کارخانه
factory chimney دودکش کارخانه
fulling mill کارخانه قصاری
gas works کارخانه گاز
sheds کارخانه سرپوشیده
ex factory تحویل در کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
gasworks کارخانه گاز
plant نبات کارخانه
cotton mill کارخانه نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
car factory کارخانه خودروسازی
installation کارخانه نصب
out <adv.> بیرون از کارخانه
installations کارخانه نصب
smeltery کارخانه گدازگری
mills کارخانه نورد
power station کارخانه برق
bookbindery کارخانه صحافی
power stations کارخانه برق
mill کارخانه نورد
packinghouse کارخانه کنسروسازی
packingplant کارخانه کنسروسازی
manufactoring plant کارخانه تولیدی
cement plant کارخانه سیمان
brewery کارخانه ابجوسازی
chimney stalk دودکش کارخانه
ice plant کارخانه یخ ساز
breweries کارخانه ابجوسازی
plant construction ساختمان کارخانه
lock out تعطیل کارخانه
plant mixing اختلاط در کارخانه
pilot plant کارخانه نمونه
cast steel plant کارخانه فولادریزی
sirens سوت کارخانه
manufaturer صاحب کارخانه
printworks کارخانه چیت بافی
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
dockyards کارخانه کشتی سازی
dockyard کارخانه کشتی سازی
tinwork کارخانه قلع کاری
glassworks کارخانه شیشه گری
pottery factory کارخانه چینی سازی
iron foundry کارخانه ذوب اهن
foundry کارخانه ذوب فلز
powder mill کارخانه باروت سازی
dye works کارخانه رنگ سازی
foundry کارخانه گداز فلز
foundries کارخانه ذوب فلز
foundries کارخانه گداز فلز
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
nailery کارخانه میخ سازی
lock out بسته شدن کارخانه
stonework کارخانه سنگ بری
ropewalk کارخانه طناب سازی
smeltery کارخانه ذوب فلزات
salt works کارخانه نمک سازی
ship yard کارخانه کشتی سازی
saw mill کارخانه اره کشی
shop کارخانه خرید کردن
lead works کارخانه سرب گدازی
gas works کارخانه تولید گاز
gas works tar قطران کارخانه گاز
plant ماشین الات کارخانه
plants محل کارخانه یا کارگاه
plants ماشین الات کارخانه
shops کارخانه خرید کردن
energy plant کارخانه تولید نیرو
engineering works کارخانه ماشین سازی
shipyard کارخانه کشتی سازی
shipyards کارخانه کشتی سازی
plant محل کارخانه یا کارگاه
shopped کارخانه خرید کردن
mill کارخانه اسیاب کردن
mills کارخانه اسیاب کردن
contractor plant کارخانه پیمان کار
concreting plant کارخانه بتن سازی
concrete plant کارخانه بتن سازی
creamery کارخانه کره گیری
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
wirework کارخانه سیم سازی
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
fields خارج اداره یا کارخانه
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
coking plant کارخانه ذغال سازی
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
field خارج اداره یا کارخانه
fielded خارج اداره یا کارخانه
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
distillery کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distilleries کارخانه یا محل تقطیر رسومات
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
dairy farm مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sawmill کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmills کارخانه چوب بری والوارسازی
grindery کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
installs قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
installing قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
install قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
blueprints تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprint تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
set value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
feed stock مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com