| Total search result: 203 (12 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
insert |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
| inserting |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
| inserts |
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| resurfaced |
لایهی جدید افزودن |
| resurfaces |
لایهی جدید افزودن |
| resurface |
لایهی جدید افزودن |
| upgrades |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| upgraded |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| upgrading |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| upgrade |
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید |
| word order |
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله |
| updated |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
| updates |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
| update |
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود |
| do |
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید |
| text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| dithering |
ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش |
| page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
| pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
| paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
| null cycle |
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی |
| wording |
جمله بندی کلمه بندی |
structure |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
| structuring |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
| structures |
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است |
| hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| privilege |
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز |
| logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
| topic sentence |
جمله سرسطر جمله عنوان |
| increments |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
| increment |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
| search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
| rehyphenation |
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید |
| intercoastal |
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی |
| worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| imagism |
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است |
| installing |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
| installs |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
| install |
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم |
| least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
| prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
| to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
| ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
| hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
| syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
| softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
| enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
| map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
| in line processing |
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی |
| shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
| set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
| softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| among the rest |
از ان جمله |
| outrightly |
جمله |
| sentencing |
جمله |
| sentences |
جمله |
| outright |
جمله |
| sentence |
جمله |
| term |
جمله |
| including <prep.> |
از جمله |
| amongst |
از جمله |
| comprising <prep.> |
از جمله |
| sentence |
جمله |
| terming |
جمله |
| inclusive of <prep.> |
از جمله |
| mongst |
از جمله |
| termed |
جمله |
| enhanced |
افزودن |
| eke out |
افزودن به |
| put on |
افزودن |
| Inc |
افزودن |
| enhancing |
افزودن |
| dynamize |
افزودن |
| enhance |
افزودن |
| enhances |
افزودن |
| eke |
افزودن |
| aggrandise |
افزودن |
| augmenting |
افزودن |
| increase |
افزودن |
| augmented |
افزودن |
| augments |
افزودن |
| imburse |
افزودن |
| to eke out |
افزودن |
add |
افزودن |
| augment |
افزودن |
| adding |
افزودن |
| to run rup |
افزودن |
| subjoin |
افزودن |
| adds |
افزودن |
| increases |
افزودن |
| aggrandize |
افزودن |
| increased |
افزودن |
| subjoin |
افزودن |
| appended |
افزودن |
| add |
افزودن |
| aggrade |
افزودن |
| accelerating |
افزودن |
| accelerates |
افزودن |
| accelerated |
افزودن |
accelerate |
افزودن |
| adject |
افزودن به |
| potentize |
افزودن |
| appending |
افزودن |
| append |
افزودن |
| append |
افزودن |
| appends |
افزودن |
| term |
جمله عبارت |
| compound statement |
جمله مرکب |
| final term |
جمله نهایی |
| executable statement |
جمله اجرایی |
| double talk |
جمله دو پهلو |
| error term |
جمله خطا |
| wordage |
جمله بندی |
| totalling |
جمله سرجمع |
| stochastic term |
جمله تصادفی |
| termed |
جمله عبارت |
| residual term |
جمله باقیمانده |
| one word sentence |
جمله تک واژهای |
| assignment statement |
جمله جایگزینی |
| sentence fragment |
جمله جزء |
| verbiage [American English] |
جمله بندی |
| an involed sentence |
جمله پیچدار |
| diction |
جمله بندی |
| mathematical term |
جمله [ریاضی] |
| term |
جمله [ریاضی] |
| wording |
جمله بندی |
| statement label |
برچسب جمله |
| totals |
جمله سرجمع |
| word choice |
جمله بندی |
| choice of words |
جمله بندی |
| residual term |
جمله پسماند |
| loose sentence |
جمله بیربط |
| middling |
جمله مشترک |
| control statement |
جمله کنترلی |
| provisos |
جمله شرطی |
| proviso |
جمله شرطی |
| terming |
جمله عبارت |
| declaration statement |
جمله تعریفی |
| total |
جمله سرجمع |
| period |
جمله کامل |
| definiens |
جمله تعریفی |
| termed |
جمله طیفی |
| clauses |
جزئی از جمله |
| parenthesis |
جمله معترضه |
| clause |
جزئی از جمله |
| totaled |
جمله سرجمع |
sentence adverb |
قید جمله ای |
| term |
جمله طیفی |
| terming |
جمله طیفی |
| totalled |
جمله سرجمع |
| periods |
جمله کامل |
| totaling |
جمله سرجمع |
| amplifying |
افزودن بالابردن |
| amplifies |
افزودن بالابردن |
stock |
به موجودی افزودن |
| amplify |
افزودن بالابردن |
| plus |
افزودن به مثبت |
| amplified |
افزودن بالابردن |
| preponderate |
چربیدن بر افزودن |
| to pay back |
برگرداندن افزودن |
| stocked |
به موجودی افزودن |
| parses |
جمله راتجزیه کردن |
| monomial |
دارای فقط یک جمله |
| sentence completion test |
ازمون تکمیل جمله |
| parsed |
جمله راتجزیه کردن |
| job control statement |
جمله کنترل برنامه |
| parse |
جمله راتجزیه کردن |
| nonexecutable statement |
جمله غیر اجرایی |
| job control statement |
جمله کنترل کار |
| reporter |
جمله ساز نویسنده ناصادق |
| colloquialism |
جمله مرسوم درگفتگو |
| punch line |
جمله اساسی واصلی |
| punch-line |
جمله اساسی واصلی |