Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
English
Persian
stack
انباشتن پشته کردن
stacked
انباشتن پشته کردن
stacks
انباشتن پشته کردن
Other Matches
pops
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
agglomerate
جمع کردن انباشتن
garnering
انبار کردن انباشتن
garnered
انبار کردن انباشتن
garner
انبار کردن انباشتن
garners
انبار کردن انباشتن
plenish
با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
stacks
پشته کردن
stacked
پشته کردن
stack
پشته کردن
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
bulk
انباشتن
hoarded
انباشتن
hoard
انباشتن
stack
انباشتن
hoardings
انباشتن
accrue
انباشتن
accumulating
انباشتن
hoards
انباشتن
accumulates
انباشتن
accruing
انباشتن
stuffed
انباشتن
accrues
انباشتن
accumulate
انباشتن
stashed
انباشتن
roll up
انباشتن
stuffs
انباشتن
cumulate
انباشتن
cumulation
انباشتن
treasur up
انباشتن
stuff
انباشتن
stash
انباشتن
stashes
انباشتن
stacks
انباشتن
agglomerate
انباشتن
hill
انباشتن
stashing
انباشتن
hills
انباشتن
stuffing
انباشتن
hoarding
انباشتن
stacked
انباشتن
accumulating
رویهم انباشتن
stow
پریدن انباشتن
accumulates
رویهم انباشتن
stuffed
چپاندن انباشتن
dump
رونوشت انباشتن
pyramid
رویهم انباشتن
pyramids
رویهم انباشتن
stuffs
چپاندن انباشتن
stuff
چپاندن انباشتن
stack up
روی هم انباشتن
accumulate
رویهم انباشتن
stowed
پریدن انباشتن
fill
انباشتن اکندن
huddling
روی هم انباشتن
fills
انباشتن اکندن
assembles
انباشتن گرداوردن
huddles
روی هم انباشتن
stowing
پریدن انباشتن
assemble
انباشتن گرداوردن
huddled
روی هم انباشتن
huddle
روی هم انباشتن
assembled
انباشتن گرداوردن
stows
پریدن انباشتن
overstuff
با اشیا زیاد انباشتن
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
overstuff
بیش ازحد لزوم انباشتن
to store up something
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
border
پشته
hills
پشته
hill
پشته
hillock
پشته
ricks
پشته
hillman
پشته
esker
پشته
knap
پشته
rick
پشته
dikes
پشته
ricked
پشته
stacks
پشته
ricking
پشته
monticule
پشته
hummock
پشته
dyke
پشته
butts
پشته
butted
پشته
dykes
پشته
butt
پشته
heaps
پشته
heaping
پشته
stacker
پشته کن
stack
پشته
bordering
پشته
heap
پشته
push down stack
پشته
stacked
پشته
mounds
پشته
embankment
پشته
hillocks
پشته
hurst
پشته
embankments
پشته
bordered
پشته
mound
پشته
banquette
جوی پشته
border
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
snow covers
برف پشته
cusp
پشته شنی
bordered
پشته خاکی
application heap
پشته کاربردی
earthwork
پشته خاک
sill
پشته زیردریایی
hummocky
پشته دار
barrows
پشته توده
barrow
پشته توده
downstream fill
پشته پایاب
stack indicator
نماینده پشته
stack indicator
پشته نما
stack pointer
اشاره گر پشته
stack register
ثبات پشته
sand bank
ریگ پشته
potential barrier
پشته پتانسیل
bed
بستر پشته
stacker
پشته ساز
beds
بستر پشته
program stack
پشته برنامه
downstream shell
پشته پایاب
mamelon
پشته گرد
potential hill
پشته پتانسیل
the ridge of a mountain
پشته کوه
sand hill
ریگ پشته
agger
پشته ی دفاعی
tandem system
سیستم دو پشته
ridges
خاک پشته
stacking
پشته سازی
ridge
خاک پشته
sills
پشته زیردریایی
hay cock
پشته علف
card stacker
کارت پشته کن
stacked job processing
پردازش پشته یی
barrow
پشته خاک
pulls
بازیابی داده از پشته
pop instruction
دستورالعمل بازیابی از پشته
ridged
دارای خر پشته مرزدار
kopje
پشته تپه کوچک
pull
بازیابی داده از پشته
bankside
پشته یا کناره رود
nest
پشته سخت افزار
nests
پشته سخت افزار
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
toft
پشته تپه کوچک
stack
آدرس ابتدا پایانه پشته
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
puts
قرار دادن داده در پشته
stacked
آدرس ابتدا پایانه پشته
put
قرار دادن داده در پشته
sliping terrace
جوی پشته شیب دار
scarcement
پشته یا تل عقب تپه یااستحکامات
stacks
آدرس ابتدا پایانه پشته
tumulus
پشته خاک روی قبر
putting
قرار دادن داده در پشته
saddleback
قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
top
جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
enmesh
مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
tenon saw
اره دستی با تیغه پهن و پشته باریک
push
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushed
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pondage
گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
hypercard
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
stacked
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com