English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
Other Matches
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
backgrounds کار با حق تقدم پایین
background کار با حق تقدم پایین
database بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
databases بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
kilo اتصال leaned line سافت British Telecom که داده را تا چند کیلوبایت در ثانیه منتقل میکند
kilos اتصال leaned line سافت British Telecom که داده را تا چند کیلوبایت در ثانیه منتقل میکند
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
eol Line of End
lf Feed Line
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
bata base on line base data on-line
executive branch officer line : syn
DIL PACKAGE DUAL-IN-LINE
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
DIMM MODULE MEMORY IN-LINE DUAL
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
pal line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
pals line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
LP Programming Linear برنامه نویسی خطی Printer Line
compuserve یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی line-on وابسته به آمریکا
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
spools Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
dips Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dip Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
preferences تقدم
priorities تقدم
primacy تقدم
leads تقدم
lead تقدم
priorship حق تقدم
priorship تقدم
better hand تقدم
priorities حق تقدم
preference تقدم
priority تقدم
priority حق تقدم
right of priority حق تقدم
preemimence تقدم
right of way تقدم
precedence حق تقدم
right of way حق تقدم
rights of way تقدم
rights of way حق تقدم
pas حق تقدم
precession تقدم
preferment حق تقدم
precedence تقدم
precedency حق تقدم
antecedence تقدم
anteriority تقدم
scrolls متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
ratings ترتیب تقدم
rating ترتیب تقدم
preexistence تقدم وجود
burdened فاقد حق تقدم
pre existence تقدم وجود
priority intersection تقدم باراهفرعی
precedence ترتیب تقدم
priority of check تقدم کیش
priority of fires تقدم اتشها
emergency priority تقدم اضطراری
urgent priority تقدم حیاتی
leads سرمشق تقدم
major road راه با حق تقدم
lead سرمشق تقدم
precedence تقدم پیامها
urgent priority تقدم فوری
law of primacy قانون تقدم
valve lead تقدم سوپاپ
precendence rules قواعد تقدم
to give place to تقدم دادن
to give preference to تقدم دادن بر
to give priority to تقدم دادن به
time priority تقدم زمانی
emergency priority تقدم فوری
linecut صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
priority targets هدفهای دارای تقدم
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
system priorities تقدم های سیستم
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
issue priority تقدم توزیع اماد
preexistent دارای تقدم در وجود
law of prior entry قانون تقدم ورود
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
issue priority ترتیب تقدم توزیع
preempt حق تقدم پیدا کردن
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
bi directional انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
terminal وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
i/o اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scrolls حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
inputted مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
transferring سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
top down از بالا به پایین
bottom up از پایین به بالا
up and down بالا و پایین
top-down از بالا به پایین
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
see-sawed بالا و پایین روی
see-saw بالا و پایین روی
fluctuation حرکت به بالا و پایین
see-saws بالا و پایین روی
fluctuates حرکت به بالا و پایین
fluctuated حرکت به بالا و پایین
yo-yo بالا و پایین رونده
fluctuating حرکت به بالا و پایین
top down development توسعه از بالا به پایین
bump بالا و پایین رفتن
see-sawing بالا و پایین روی
yo-yos بالا و پایین رونده
fluctuate حرکت به بالا و پایین
dandle بالا و پایین انداختن
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
dead center position نقطه مرگ بالا یا پایین
bottom up technique روش اجرا از پایین به بالا
swaying بالا و پایین رفتن ناو
top down programming برنامه سازی از بالا به پایین
jigging بالا و پایین بردن طعمه در اب
heaving بالا و پایین رفتن ناو
shift upward انتقال به طرف بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com