Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
Other Matches
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
grip
بریدگی برای گذراندن اب
gripped
بریدگی برای گذراندن اب
grips
بریدگی برای گذراندن اب
gripping
بریدگی برای گذراندن اب
cavitation
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
nick
شکاف دادن بریدگی
nicking
شکاف دادن بریدگی
nicks
شکاف دادن بریدگی
nicked
شکاف دادن بریدگی
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
take one's stand
جاگرفتن
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
out act
بهتر انجام دادن از
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
hole job
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
outsell
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
chimney-cricket
[ساختار محافظ بالای بام برای دودکش کوره ای]
adjust
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
acoustic
فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
maneuvering vent
شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
superimposes
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
superimposing
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimpose
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
clicking
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
trapoze
سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
key
قطعه ای کاغذ بالای کلیدهای مخصوص برای یادآوری به اپراتور تابع های خاص
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
overhead clearance
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
lasers
چاپگر به renalntion بالا که از منبع لیزر برای چاپ با کیفیت بالای حروف با الگوی matrix-clat روی کاغذ استفاده میشود.
laser
چاپگر به renalntion بالا که از منبع لیزر برای چاپ با کیفیت بالای حروف با الگوی matrix-clat روی کاغذ استفاده میشود.
popped
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
menu
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
follows
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
c
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
uberstreichen
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
notch
بریدگی
rift
بریدگی
rifts
بریدگی
scored
بریدگی
incision
بریدگی
incisions
بریدگی
scores
بریدگی
breaking
بریدگی
incisure
بریدگی
score
بریدگی
scissor
بریدگی
scission
بریدگی
notches
بریدگی
detruncation
بریدگی
gashes
بریدگی
gashed
بریدگی
gash
بریدگی
gulleys
اب بریدگی
gullies
اب بریدگی
gully
اب بریدگی
hyphen
بریدگی
hyphens
بریدگی
jaggedness
بریدگی
jaggy
بریدگی
kerf
بریدگی
jag
بریدگی
gashing
بریدگی
kert
بریدگی
edge notched
با بریدگی لبهای
cuts
برش بریدگی
cuts
تخفیف بریدگی
cut
برش بریدگی
kert
جای بریدگی با
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
cut
تخفیف بریدگی
dent
دندانه بریدگی
corner cut
بریدگی گوشه
dented
دندانه بریدگی
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
dents
دندانه بریدگی
denting
دندانه بریدگی
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
realize
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
boutonniere
بریدگی یاشکاف جای دکمه
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
transom
پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
CDs
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
lawn sprinkler
برای چمن اب دادن
microsoft
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
phew
برای نشان دادن بیزاری
smoothing or smoothed varnish
لاک برای جلا دادن
to make amends for something
کفاره دادن برای چیزی
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
phew
برای نشان دادن بی تابی
to atone for something
کفاره دادن برای چیزی
timed
وقت قرار دادن برای
time
وقت قرار دادن برای
sancify
برای امرمقدسی تخصیص دادن
times
وقت قرار دادن برای
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
so much the better for me
بهتر من
all the better
چه بهتر
so much the better
چه بهتر
the more better the best
بهتر
better
بهتر
better than
بهتر از
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
to empower somebody to do something
اختیار دادن به کسی برای کاری
authorize
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing
اجازه دادن برای انجام کاری
authorising
اجازه دادن برای انجام کاری
benchrest
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
authorises
اجازه دادن برای انجام کاری
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
to have done
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
authorizes
اجازه دادن برای انجام کاری
garden engine
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
put someone in the picture
<idiom>
شرایط را شرح دادن برای کسی
to bleed for one's country
برای میهن خود خون دادن
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
authorising
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
process
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
Baa!
بع!
[صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
authorizes
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
processes
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
authorize
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
burn in
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
to try hard to do something
تقلا کردن برای انجام دادن کاری
to make an effort to do something
تلاش کردن برای انجام دادن کاری
foliage plant
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
bobbles
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
turboshaft
توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
check side
پیچ دادن به گوی برای برگشت به عقب
bobble
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com