Total search result: 202 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
msb |
بیت در کلمه که بزرگترین مقدار یا وزن را نشان می ده . |
|
|
Search result with all words |
|
most significant bit |
بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است . |
Other Matches |
|
incremental computer |
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد |
discretionary |
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
weighted bit |
هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه |
word mark |
نشان کلمه |
gas indicator |
دستگاه نشان دهنده مقدار گاز |
plus signs |
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است |
plus sign |
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است |
plus |
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است |
hard |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
harder |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
end |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
ended |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
ends |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
hardest |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
Manchester coding |
نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت |
Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
boolean operation |
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1 |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
setting up |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
sets |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
set |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
tables |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
tabled |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
table |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
tabling |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
fm |
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
supreme |
بزرگترین |
eldest |
بزرگترین |
best |
بزرگترین |
maximus |
بزرگترین |
one's biggest worry [problem number one] |
بزرگترین نگرانی |
line of most gradient |
خط بزرگترین شیب |
lion's share |
بزرگترین سهم |
lion share |
بزرگترین یا بهترین بخش |
He is my eldest son. |
او بزرگترین پسر من هست. |
fall line |
بزرگترین خط شیب کوه |
maximum |
منتهی درجه بزرگترین |
maximum |
بزرگترین وبالاترین رقم |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
gorilla |
بزرگترین میمون شبیه انسان |
gorillas |
بزرگترین میمون شبیه انسان |
lloyd's |
بزرگترین شرکت بیمه انگیسی |
london in size |
پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست |
princessroyal |
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس |
eagle owl |
شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی |
highs |
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد |
greatest common measure |
بزرگترین بخش یاب مشترک |
highest |
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد |
great circle |
بزرگترین دایره محیط یک کره |
high |
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد |
infimum |
بزرگترین کران بالا [ریاضی] |
greatest lower bound [glb, GLB] |
بزرگترین کران بالا [ریاضی] |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
paasche price index |
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری |
petticoat |
قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف |
He is the greatest scientist on earth. |
بزرگترین دانشمند روی زمین است |
longboat |
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی |
petticoats |
قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف |
maximum |
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر |
America Online |
بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان |
long boat |
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است |
maximum |
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود |
maximum |
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
keyth rope system |
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید |
accross the slope system |
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
puncuation |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
garter |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
garters |
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب |
scarry |
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم |
silver star |
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی |
first fit |
تابع یا الگوریتمی که اولین و بزرگترین بخش از حافظه خالی را انتخاب میکند تا یک صفحه |
addressing |
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد |
dosages |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
dosage |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
IBM |
بزرگترین شرکت کامپیوتری در جهان که اولین سیستم بر پایه PC را روی پردازنده PC ایجاد کرد |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
lord chancellor |
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد |
association for computing machinery |
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر |
bandwidth |
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است |
retention money |
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود |
markings |
نشان دار سازی نشان |
marking |
نشان دار سازی نشان |
poniter |
نشان دهنده نشان گیرنده |
microprocessors |
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص |
microprocessor |
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
to impress a mark on something |
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن |
marks |
نشان کردن نشان |
mark |
نشان کردن نشان |
checksum |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
check total |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
microsoft |
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی |
indicator |
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده |
parol |
کلمه |
letter for letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
to the letter <adv.> |
کلمه به کلمه |
word for word <adv.> |
کلمه به کلمه |
verbatim <adv.> |
کلمه به کلمه |
verb |
کلمه |
verbs |
کلمه |
word for word |
کلمه به کلمه |
faithfully <adv.> |
کلمه به کلمه |
worded |
کلمه |
MOTs |
کلمه |
MOT |
کلمه |
exactly <adv.> |
کلمه به کلمه |
word |
کلمه |
road sense |
کلمه |
qualifier |
کلمه توصیفی |
machine word |
کلمه ماشین |
word length |
درازای کلمه |
trisyllable |
کلمه سه هجائی |
ablaut |
تصریف کلمه |
vocable |
کلمه صوتی |
letter perfect |
کلمه بکلمه |
word length |
طول کلمه |
fix |
که اندازه کلمه |
fixes |
که اندازه کلمه |
instruction word |
کلمه دستورالعمل |
word time |
زمان کلمه |
numeric word |
کلمه عددی |
word mark |
علامت کلمه |
qualifiers |
کلمه توصیفی |
adverbum |
کلمه بکلمه |
triliteral |
کلمه سه حرفی |
keyword |
کلمه کلیدی |
passes |
کلمه عبور |
passed |
کلمه عبور |
pass |
کلمه عبور |
word processor |
کلمه پرداز |
catchword |
کلمه راهنما |
word processors |
کلمه پرداز |
data word |
کلمه داده |
passwords |
کلمه رمز |
password |
کلمه رمز |
reserved word |
کلمه محفوظ |
computer word |
کلمه کامپیوتری |
doubleword |
کلمه مضاعف |
control word |
کلمه کنترل |
double word |
کلمه مضاعف |
prickleback |
کلمه ماهی |
alphabetic word |
کلمه الفبایی |
hyphenation |
تقسیم کلمه |
half word |
نیم کلمه |
memory word |
کلمه حافظه |
mosul |
نکته کلمه |
ghost word |
کلمه غیرمصطلح |
function word |
کلمه دستوری |
fullword |
تمام کلمه |