Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
modularity
تشکیل شده از بخشهای تابعی
Other Matches
modularization
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
functional
تابعی
functional relation
رابطه تابعی
functional relationship
رابطه تابعی
function table
جدول تابعی
functional programming
برنامه نویسی تابعی
modulo arithmetic
ریاضی تابعی در پایه N
continuity of a function
پیوستگی تابعی
[ریاضی]
functional
تابعی وفیفه مندی
functional analysis
آنالیز تابعی
[ریاضی]
program function key
کلید تابعی ای برنامه
the urban districts
بخشهای شهر
leading sectors
بخشهای پیشرو
leading sectors
بخشهای پیشگام
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
aggregates
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
aggregate
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
disabling
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disables
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
adder
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adders
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
pf key
key Function Program کلید تابعی ای برنامه
compartmentalize
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizing
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
managers
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
compartmentalised
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
compartmentalises
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
tetrarch
والی بخشهای چهارگانه امپراتوری
compartmentalizes
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
partition
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
workings
همه بخشهای حفاری شده معدنی
partitions
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
proportional parts
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
interleaving
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
diagnostic
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
subroutine
زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
non operable instruction
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
static
زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
crop end
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
crop end saw
اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
edited
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
daisy chain
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
edit
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
logic
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
overlays
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
input output table
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
overlaying
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
overlay
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
dualism
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
multiplex
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
biz
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
grey scale
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
segment
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
linkages
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
worded
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
segments
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
eraser
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
erasers
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
linking
تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
modules
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
simultaneity
زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
goto
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
overlays
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
edited
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
diagnostics
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
help
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
faulted
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
trunk
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
trunks
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
best fit
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
separator
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
assembled
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
assembles
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assemble
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
IBM
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
overlaying
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
wiring
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
overlays
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
threads
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
BOF
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
endomorphism
تشکیل
entelechy
تشکیل
establishments
تشکیل
establishment
تشکیل
incorporation
تشکیل
endomorphy
تشکیل
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
antitrust
مخالف تشکیل
argillaceous
تشکیل شده از رس
capital formation
تشکیل سرمایه
organizer
تشکیل دهنده
embryogeny
تشکیل جنین
ossification
تشکیل استخوان
formation constant
ثابت تشکیل
antidim
مایع ضد تشکیل مه
annulation
تشکیل حلقه
forms
تشکیل دادن
enthalpy of formation
انتالپی تشکیل
fibrillation
تشکیل الیاف
tournament
تشکیل مسابقات
form
تشکیل دادن
tournaments
تشکیل مسابقات
embryogen
تشکیل جنین
former
تشکیل دهنده
flagellation
تشکیل تاژک
formative
تشکیل دهنده
hematopoiesis
تشکیل خون
heat of formation
گرمای تشکیل
foetation
تشکیل جنین
metamerism
تشکیل حلقهای
gleization
تشکیل خاک رس
formed
تشکیل دادن
formation
صف ارایی تشکیل
organize
تشکیل دادن
sporogeny
تشکیل هاگ
organizes
تشکیل دادن
organizing
تشکیل دادن
bonding
تشکیل پیوند
stratification
تشکیل چینه
osteogenesis
تشکیل استخوان
sporogenesis
تشکیل هاگ
organising
تشکیل دادن
preformation
تشکیل قبلی
sacculation
تشکیل کیسه
organisers
تشکیل دهنده
organizers
تشکیل دهنده
constitutes
تشکیل دادن
constituted
تشکیل دادن
constitute
تشکیل دادن
siltation
تشکیل لجن
placentation
تشکیل جفت
spermatogenesis
تشکیل نطفه
organises
تشکیل دادن
orogenesis
تشکیل کوه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com