| Total search result: 202 (40 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| ascend |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| ascended |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| ascends |
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست |
| dp |
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
| selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
| semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
| mercury delay line |
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
| shell sort |
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند |
| major sort key |
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند |
| static |
MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد |
| refreshes |
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده |
| refresh |
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده |
| refreshed |
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده |
| raster graphics |
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر |
| tiles |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
| tile |
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند |
post knotting |
پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.] |
| illumination by diffusion |
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن |
| list |
مجموعه موضوعات مرتب شده داده |
| binary look up |
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده |
| illuminates |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
| illuminate |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
| illuminating |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
| flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
| flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
| flashed |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
| daylight |
روز روشن روشن کردن |
| daylit |
روز روشن روشن کردن |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
| sequences |
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد |
| minor sort key |
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند |
| sequence |
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد |
| blinking |
روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده |
| explaining |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
| explain |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
| explained |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
| explains |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
| information |
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی |
| references |
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند |
| reference |
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند |
| listings |
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب |
| listing |
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب |
| merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
| supplants |
تعویض کردن |
| alteration |
تعویض کردن |
| supplant |
تعویض کردن |
| shifts |
تعویض کردن |
| to shift |
تعویض کردن |
| shifted |
تعویض کردن |
| shift |
تعویض کردن |
| supplanted |
تعویض کردن |
| supplanting |
تعویض کردن |
| replaces |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
| replacing |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
| replace |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
| replaced |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
| snowing |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| snowed |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
snow |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| snows |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| reformat |
فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب |
| warm up |
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد |
| exchange |
مبادله کردن تعویض |
| switch over |
تعویض کردن برق |
| substituting |
تعویض جانشین کردن |
| exchanged |
مبادله کردن تعویض |
| substitute |
تعویض کردن جابجاکردن |
| substituted |
تعویض کردن جابجاکردن |
| substituted |
تعویض جانشین کردن |
| exchanging |
مبادله کردن تعویض |
| putting |
تعویض کردن انداختن |
| substituting |
تعویض کردن جابجاکردن |
| put |
تعویض کردن انداختن |
| replace |
چیزی را تعویض کردن |
| exchanges |
مبادله کردن تعویض |
| replaced |
چیزی را تعویض کردن |
| substitute |
تعویض جانشین کردن |
| replaces |
چیزی را تعویض کردن |
| puts |
تعویض کردن انداختن |
| replacing |
چیزی را تعویض کردن |
| litter relay point |
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین |
| degauss |
پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید |
| exchanged |
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض |
| exchanging |
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض |
| exchanges |
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض |
| exchange |
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض |
| reconditioned |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
| reconditions |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
| recondition |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
| enquiry |
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده |
| recondition |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
| reconditioned |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
| reconditions |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| queries |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
| queried |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
| query |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
| querying |
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| cleanest |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| regularize |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| cleaned |
مرتب کردن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| graduate |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| to map out |
مرتب کردن |
| put straight |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| arranging |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| clear up |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
| tidied |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| regularizing |
مرتب کردن |
| order |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| lineup |
مرتب کردن |
| preparations |
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده |
| preparation |
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| hardest |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
| hard |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
| harder |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |