Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
Other Matches
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowager
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
general act
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
optimizer
برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
bleed
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleeds
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
texts
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
normalises
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
modes
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
mode
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
focussed
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
recipients
دریافت کنندگان
ruminantia
نشخوار کنندگان
recipient
دریافت کنندگان
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
notonecta
بر پشت شنا کنندگان
information providers
تهیه کنندگان اطلاعات
visitors from abroad
بازدید کنندگان خارجی
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
cheerleader
سر دستهی تشویق کنندگان
particular baptists
گروهی از تعمید کنندگان
the longs
پیش خرید کنندگان
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
weŠthe undersigned
ما امضاء کنندگان زیر
we the under signed
امضا کنندگان زیر
producers association
انجمن تولید کنندگان
tertiary consumers
مصرف کنندگان سومین
cheerleaders
سر دستهی تشویق کنندگان
secondary consumers
مصرف کنندگان دومین
revel rout
گروه کیف کنندگان
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
border crosser
عبور کنندگان از مرز پناهندگان
drug pushers
توزیع کنندگان مواد مخدر
back
پشتی کنندگان تکیه گاه
backs
پشتی کنندگان تکیه گاه
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
consumer organization
سازمان حمایت از مصرف کنندگان
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
The demonstrators were waving the flags.
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
electress
خانمیکه عضوهیئت انتخاب کنندگان است
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
sorties
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
consumer research
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
sortie
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
computerese
استفاده کنندگان از کامپیوتر مجموعه اصطلاحات کامپیوتری
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
contravallation
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
attestation clause
عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
home grown software
برنامههای نوشته شده توسط استفاده کنندگان سیستم کامپیوتری
silicon
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
guides
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guided
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
silicon
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
decus
Society Users EqupmentComputer Digital انجمن استفاده کنندگان تجهیزات کامپیوتری
guide
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
consummated
رسیده
mellowed
رسیده
riper
رسیده
mellow
رسیده
ripest
رسیده
consummating
رسیده
mellows
رسیده
headed
رسیده
consummates
رسیده
mellowing
رسیده
ripe
رسیده
consummate
رسیده
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
import
کالای رسیده
in-
:رسیده امده
in
:رسیده امده
importing
کالای رسیده
culminant
باوج رسیده
in wards
کالای رسیده
climactic
باوج رسیده
full fledged
بالغ رسیده
jack in office
رسیده است
knee high
بزانو رسیده
overdue
موعد رسیده
new arrived
تازه رسیده
new come
تازه رسیده
full
بالغ رسیده
over ripe
زیاد رسیده
overripe
بسیار رسیده
Inc
به ثبت رسیده
floor length
رسیده بکف
maturation
رسیده شدن
imported
کالای رسیده
approved
به تایید رسیده
approvingly
به تایید رسیده
ripely
بطور رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
fullest
بالغ رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
It's time
وقتش رسیده که
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
intersection point
نقطه بهم رسیده
antemortem
مرگ زود رسیده
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
grown
رسیده جوانه زده
aggrieved
محنت رسیده مغموم
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
inwards
واردات کالای رسیده
indent
سفارش رسیده از خارج
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
indenting
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش رسیده از خارج
ripened
رسیده کردن یاشدن
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
ripening
رسیده کردن یاشدن
ripens
رسیده کردن یاشدن
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
ripen
رسیده کردن یاشدن
safety valve
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com