English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
feather تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
Other Matches
pushaway غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
coning angle زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
knee paddling پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
paddler پارو زن
shovel پارو
shoveling پارو
shoveled پارو
oarage پارو
oarsmen پارو زن
paidle پارو
shovelled پارو
oar پارو
rowlocks جا پارو
shovelling پارو
oars پارو
shovels پارو
to trample on پارو
paddling پارو
oarsman پارو زن
paddled پارو
paddle پارو
rowlock جا پارو
paddles پارو
snow shovel پارو
catch پارو به اب
row پارو زدن
becket حلقه پارو
to ply the oar پارو زدن
boat your oars پارو به قایق
ship your oars پارو بیرون
rowlock ضامن پارو
double banked boat قایق دو پارو زن
rowlocks ضامن پارو
single banked boat قایق تک پارو زن
oars down پارو پایین
rowed پارو زدن
loom دسته پارو
looms دسته پارو
sculls پارو زدن
sculled پارو زدن
scull پارو زدن
loomed دسته پارو
oars forward پارو به جلو
rows پارو زدن
oars پارو زدن
looming دسته پارو
toss your oars پارو بالا
oar پارو زدن
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
to tug at the oar بزحمت پارو زدن
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
die پارو زدن شدید
to row back به عقب پارو زدن
catch بل گرفتن دخول پارو در اب
loomed قسمت میانی پارو
be in the money <idiom> پول پارو کردن
double banked boat قایق جفت پارو زن
looming قسمت میانی پارو
to pull a good oar خوب پارو زدن
looms قسمت میانی پارو
backwaters برعکس پارو زدن
backwater برعکس پارو زدن
give way فرمان با هم پارو بزنید
oarlock جایگاه فلزی پارو
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
to pull a lone oar تنها پارو زدن
loom قسمت میانی پارو
pull a good oar خوب پارو زدن
catch a crab تصادفا پارو را داخل اب کردن
finishes بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
thole چوب یا میله اهرم پارو
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
sculls حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled حرکت قایق در اب به وسیله پارو
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
scull حرکت قایق در اب به وسیله پارو
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
paddles پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
butting حلقه چرمی دور دستگیره پارو
shelling قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
wedge تیغه
wedged تیغه
wedges تیغه
wedging تیغه
boffle تیغه
curtain wall تیغه
tail fin تیغه دم
boomed تیغه
screening, screenings تیغه
partition تیغه
partitions تیغه
fins تیغه
cutting edge تیغه
screen تیغه
baffling تیغه
baffles تیغه
screened تیغه
curtain-wall تیغه
boom تیغه
bulkheads تیغه
bulkhead تیغه
lamina تیغه
lamella تیغه
vanes تیغه
booming تیغه
booms تیغه
vane تیغه
fin تیغه
blade تیغه
knife edge تیغه در
knife-edge تیغه در
knife-edges تیغه در
rib تیغه
partition wall تیغه
baffle تیغه
screens تیغه
knife تیغه
knifes تیغه
knifed تیغه
septum تیغه
baffled تیغه
webs تیغه تیر
propeller blade تیغه پروانه
plowshare تیغه خیش
web تیغه تیر
propulsor فن چند تیغه
partition wall دیوار تیغه
non load bearing wall دیوار تیغه
plane iron تیغه نجاری
plain rib تیغه ساده
plane knife تیغه رنده
non bearing wall دیوار تیغه
load bearing partition تیغه باربر
mould boar تیغه نهرکن
lathe tool تیغه تراش
guide vane تیغه راهنما
stator blade تیغه استاتور
stirring blade تیغه همزن
frame partition تیغه قالبی
frame partition تیغه تیرپایهای
fan blade تیغه پروانه
switch blade تیغه کلید
segment تیغه جابجاگر
drop keel تیغه میانی
edge stress تنش تیغه
ploughshare تیغه خیش
guide vane تیغه هادی
plowshares تیغه خیش
retreating blade تیغه پس رونده
masons تیغه کشیدن
mason تیغه کشیدن
knived تیغه دار
three bladed knife چاقوی سه تیغه
costa تیغه در بدنه
saw blade تیغه اره
rudders تیغه سکان
deep beam تیر تیغه
rudder تیغه سکان
foibles تیغه شمشیر
foible تیغه شمشیر
ploughshares تیغه خیش
blade تیغه شمشیر
partitions دیوار تیغه
brick up تیغه کشیدن
cutting blade تیغه برش
partition دیوار تیغه
blade angle زاویه تیغه
blade back پشت تیغه
blade shank ساقه تیغه
butt rib تیغه انتهایی
baffling تیغه لامپ
baffling تیغه بلندگو
baffled تیغه بلندگو
baffled تیغه لامپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com