Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
Other Matches
processes
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
task element
عنصر اجرای عملیات
concept of operations
روش اجرای عملیات
task force
نیروی اجرای عملیات
task forces
نیروی اجرای عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching
اجرای حمله شروع عملیات
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launch
اجرای حمله شروع عملیات
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launched
اجرای حمله شروع عملیات
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycles
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
handing
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
to detail something
چیزی را مفصل
[با همه جزییات]
شرح دادن
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
in the minutest detail
<idiom>
مو به مو
[با جزییات کامل]
Notice the details!
توجه کنید به جزییات !
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
The officers were brifed on (about) the detailes.
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cpu
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
latency
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
shortest operating time
کوتاهترین زمان عملیات
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
fairness
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
time
اندازه گیری زمان یک عملیات
timed
اندازه گیری زمان یک عملیات
times
اندازه گیری زمان یک عملیات
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
home front
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
cycled
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycles
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
soak
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soaks
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
flowchart
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
non dedicated server
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
heat treat
انجام دادن عملیات حرارتی
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
logging
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
synchronous
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
maintenance
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
inhibits
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
Sound Blaster
و پس اجرای آن
run
اجرای
runs
اجرای
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
conduct of fire
اجرای تیراندازی
conduct of fire
اجرای اتش
budget execution
اجرای بودجه
post strike
بعد از اجرای تک
concurrent execution
اجرای همزمان
auto da fe
اجرای رای
carry out the obligations
اجرای تعهدات
execution of wills
اجرای وصایا
parallel run
اجرای موازی
concurrently
اجرای همزمان
test run
اجرای ازماینده
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
uses
اجرای چیزی
use
اجرای چیزی
ground work
اجرای فن در خاک
administer justice
اجرای عدالت
machine run
اجرای ماشین
rerun
اجرای مجدد
test run
اجرای ازمایشی
program execution
اجرای برنامه
execution of judgments
اجرای احکام
plan implementation
اجرای برنامه
enforcement of a judgment
اجرای حکم
administration of justice
اجرای عدالت
performance of a contract
اجرای قرارداد
dry run
اجرای ازمایشی
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
by the number
اجرای فرمان با شماره
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
technique
روش یا فن اجرای کار
techniques
روش یا فن اجرای کار
desks
اجرای خشک برنامه
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking
اجرای چندین کار
desk
اجرای خشک برنامه
multi tasking
اجرای چندین کار
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
check
اجرای خشک یک برنامه
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
administration of a will
اجرای وصیت نامه
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
final process
دستور اجرای حکم
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com